خدایا شکرت که ثمین مفهوم عشق فهمید
سلام نازنین مامان این هفته هم باخبرای خوبی اومدم پیشت عزیزم این هفته رو با انرژی شروع کردیم ودوتا مجلس عروسی دیگه هم داشتیم وکلی با هم نای نای کردیم شب دوشنبه هم طبق معمول آماده شدیم که یهویی دیدم ای دل غافل رفتی ولاک قرمز برداشتی ودرش باز کردی ومیخواستی انگشتای پات لاک بزنی که روی پات رنگ آمیزی کردی البته این عکسا مربوط به یه روز دیگه هست بالاخره رفتیم تالار آقا جون اینا هم دعوت بودن وشما با دیدن عمه ومامان پروین کلی خوشحال شدی اولش آروم سر جات نشسته بودی ولی طولی نکشید که شما ول کن نبودی وسریع میرفتی وسط تالار وشروع میکردی به نای نای کردن چند باری گفتم شاید خسته شدی وبغلت...