ثمین ساداتثمین سادات، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره
سید محمد امینسید محمد امین، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

ثمین عشق مامان وآقا

ثمین باهوش من

1392/9/12 3:34
687 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز مامان نفسم عشقم

این مدت هم باکلی عکس ونوشته های جالب اومدم پیشت آره نازگلم ثمینم شما داری بزرگ وبزرگتر میشی ومامانی هر روز خدارو شکر میکنه وازش سپاسگذاره که لایق همچین فرشته ای قرارگرفته

فرشته کوچولوی من اونقدر شیرین شدی که دوست دارم درسته قورتت بدم این هفته کلا عروسی وتولد بودیم هرشب برنامه رقص ونای نای شما برپا بود وخداروشکر از اون دسته نیستی که همش بهم آویزون باشی ووقتی ببینی مامانی نای نای میکنه بیای وبخوای بغلت کنم

هرشب باهمدیگه  آماده میشدیم ومنتظر آقا که بیا دوآماده بشه وبریم عروسی کلی این هفته خوش گذشت وشماهم از اینکه تو مجالس شادی برقصی کیف میکردی الهی قربونت برم من می میرم واسه لبخندت وناز کردنت

عزیزم این مدت از استعدادتم شکه شدم آخه کارتای بن بن بن به 15 تا رسوندی که یاد گرفتی وهمش درست تکرار میکنی

خونه دوستان وفامیل که میریم حافظت کاملا قویه که این خونه ماهی داشته کجا هست وسریع میری سروقتش و کدوم خونه وسایلی که دوست داری کجاگذاشته وبا نگاهی که به معنای اجازه گرفتن از صاحب خونه هست دلبری میکنی و ....

عزیزم شما فرشته های نازنین خیلی بیشتر از سنتون میفهمید واحساساتتون حتی از ما آدم بزرگتر ها هم زیباتره

نازنینم کلمه های زیادی یاد گرفتی

می هام که من عاشقشم

میگی آب می هام    هام می هام و........................ میهام عشق میکنم وقتی این کلمه رو بکار میبری

قو قاغه : قورباغه

عممممممممممممممممو: عمو  

تو :توپ

اَیییی: علی

دو ده: جوجه

آقا : آقا

باییییی : بازی

دَ : دست

با: پا

گُ : گل

بابا : بابا

اِده: بده

دو طی: طوطی

آب باییی: آب بازی

اَ س: اسب

گاب :گاو         

وقتی میگم گاوه میگه : شما اون لبای کوچولوت رو غنچه میکنی وچشمات وریز میکنی ومیگی: مووووووووووووووو

ببیی میگه : به به دمبه داری نه نه

هیس گفتنات من کشته وقتی میبینی کسی خوابه میای وانگشت سبابت رو میذاری روی بینیت ومیگی :هیس هیس

پروژه پوشک گیری هم اقدام شده وشما داخل خونه دیگه پوشک نیستی وخیلی با مزه میای ومیگی :جیششش

 

ویه چیز جالب اینکه وقتی من یا آقا غرق کار کردن با لب تاپ هستیم شما میای ودوبار اخطار میدی واگه یکم تاخیر کنیم شما با سرعت عمل بسیار زیاد اول سیم اتصال اینترنت از جاش در میاری وبعد هم دکمه خاموش فشار میدی وبعد با لبخند ملیحت بهمون نگاه میکنی که دیگه ما کم میاریم وبا انرژی مضاعف بغلت میکنیم و بوسه باران میشی آخه اون صورت مثل ماهت اونقدر مهربون که نمیشه اخم بهش کرد

امروز صبح مامانی میخواست ساعت 8 سر یه قرار باشه وشب قبل از آقا خواسته بودم تا دیرتر بره سر کارش تا مراقبت باشه

اما خانم کوچولوی ما از اون جایی که قلب کوچیکش همراه قلب مامانی می تپه از ساعت 7:30بیدارشد ومی گفت دَر دَر

مات ومبهوت مونده بودم که این وروجک از کجا بهش الهام شده بود که میخوام برم بیرون خلاصه طی یک عملیات سریع زدم بیرون وکارم انجام دادم وکمی سر راه خرید کردم واومدم خونه وقتی در باز شد شما بدو بدو اومدی به استقبالم نازنینم قربونت برم من بغلت کردم ومحکم بهم چسبیدی وسر تو رو شونه هام گذاشتی وای که چه حس قشنگیه که ما مامانها تجربه میکنم حس زیبای عشق عاشقی آرامش حسی که می فهمی خوشبخت ترین ادم روی زمین هستی

یکی از دوستان یه روز ازم پرسید دخترت مامانیه یا بابایی منم گفتم بیشتر به من وابسته هست ودر جوابم گفت زرنگ نبودی

نمیدونم چرا طرز فکرش اینطوریه من که عاشق اینم که ثمینم بهم وابسته باشه و مامانشُ اونقدر دوست داشته باشه که نخواد جدا بشه البته ثمینم بچه منعطف واجتماعی هستی و با هر موقعیت مامانی خودش وفق میده خیلی شده که برام کاری پیش اومده و رفتی پیش مامان پروین وعمه جون واصلا هم اذیت نکردی اما در کل دوست داری پیش مامان باشی اخه همه بچه های نازنین اینطورین  

وکنار مامان بودن ترجیح میدن به همه چیز

بعد از اینکه صبحانه ات رو خوردی و کمی بازی کردی خوابیدی مثل فرشته ها

ومامانی سریع رفت سروقت کدو حلوایی ،اسفناج وجعفری وکلم بروکلی تا واسه فریز کردن برا سوپهات آماده باشه

امروز یه سوپ خوشمزه هم برات درست کردم که 25نوع ماده غذایی توش ریختم واسه اینکه همه ویتامینها رو داشته باشه آخه یه چند روزی هست که برنامه غذاییت واسه خاطر دندون در اوردنت بهم ریخته وتقریبا کم غذا شدی یه مدتی این سوپ به برنامه غذاییت اضافه میشه

عزیزم نازنینم از وقتی خدا شما فرشته نازنین بهمون هدیه کرده وحس مادری رو دارم تجربه میکنم وهر روز عاشق وعاشقتر میشم ومیخوام بهترینها رو برات رقم بزنم امیدوارم کوتاهی نکنم

هر روز به امیداینکه امروز زیباتر از دیروز برات بسازم بیدار میشم وشما عزیزم باخندهای زیبات که خونه رو پر میکنه از شادی بهم انرژی میدی

آره مامانی حس مادری بهترین حس توی دنیاست

بهشت من همین دنیاست ،دنیایی که من وآقا درکنار بهترین فرشته خدا داریم میگذرونیم

عروسی

این تنها عکسی بود که از تولد شهراد جون میتونستم بذارم

تولد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

متین
29 شهریور 92 16:53
خوشحالم که خوشبختی عزیزم
امیدوارم همیشه در کنا هم زندگی خوبی رو سپری کنید



مرسی عزیزم انشاله شما همیشه شاد وخوشبخت باشین
مامان امیرعلی
29 شهریور 92 18:49
آفرین به ثمین جونم که این همه کلمه میگه ، ماشاا... خیلی باهوشه آخه مامان گلی مثل تو داره دیگه. فداتون


مرسی دوست خوبم نظر لطفته
صبا خاله ی آیسا
30 شهریور 92 10:34
قربون شیرین زبونیت


مامان ضحـــــــــــا
1 مهر 92 7:36
الهي چه شيرين زبون شدي ثمين جون
آفرين به اين پيشرفتت
هميشه شاد باشي ثمين عزيز



تازه مامانیم همش رو یادش نبود هنوز کلی حرفای دگه یاد دارم
مامانی کسرا
10 مهر 92 13:41
خوشحالم که اینقدر کنار این ملوسک خوشحالی


دخترا اوایل مامانین بعد بابایی میشن پسرا بر عکس!


الان کسرا خیلی باباش دوست داره منم خوشحالم اما به قول تو اصلا احساس زرنگی نمیکنم که بچه به باباش وابسته است!بعضی مردم چه فکرایی دارن به خدا!


به زندگی و عشق و بچه مثل یه تجارت نگاه میکنن!


سرشار از خوشبختی باشی عزیزم






ممنونم عزیزم ماهم خوشحالیم که دوست مهربونی مثل شما داریم گلم


آره بخدامنم اصلا از حرفش خوشم نیومد اونقدر حق بجانب حرف میزد که انگار من تو تربیت بچم اشتباه کردم


مرسی از دعای خوبت عزیزم






مامان امیرعلی گلی
12 مهر 92 15:39
چقد این لباس برازنده این خوشکل خانومه
ایشالله شادیتون روز افزون باشه


مرسی عزیزم همچنین برای خانواده عزیزشما
شبنم
21 مهر 92 8:56