ثمین ساداتثمین سادات، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره
سید محمد امینسید محمد امین، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

ثمین عشق مامان وآقا

روزانه های ما

سلام عزیزجونم نازنینم تو این مدت کلی عکس ازت  دارم که دوست دارم تمامش برات بذارم اما نمیشه دیگههههههههههههههه فقط این بگم که تازگیا دستت به دستگیره در میرسه ویاد گرفتی در باز کنی و همش میری دم در ومیخوای بپری بیرون وبری پیش فرهناز(دختر ناز همسایمون) که کلی باهم دوست شدید منم اگه حواسم نباشه میبینم خانمی رفته ودر باز کرده وداری با دستای کوچولوت میکوبی به  درخونشون ومیگی آناز الهی قربونت برم من یه مدتی هم یاد دوران بچگیت اوفتادی ومیری کریر تو میاری ومیرتوش میگی تاب تاب عباسی وماهم باید تکونت بدیم   عزیزم ژست گرفته ومودب شده ثمین وآناز دوتا دوست مهربون ...
12 آذر 1392

ده سال پیش در چنین روزی

سلام نازنینم امشب 1392/05/08 سیاهی وتاریکی همه چیز توی خودش گم کرده امشب بیاد قدیم ندیما اومدم زیر آسمون دنبال ماه گشتم وبهش خیره شدم واز ته دل از خدای عزیزمون تشکر کردم که توی ثانیه به ثانیه این چندسال درکنارمون وپابپامون همراهمون بوده ونگاه پر مهرش ازمون دریغ نکرده امشب به همه چیز فکر میکنم به...... آره نازنینم عروسکم به 10سال پیش که مصادف بود با اولین روز ماه رمضون که تقدیر من وآقا برای هم رقم خورد عزیزم چقدر زود گذشت چه روزایی که با هم نداشتیم چه حرفایی که بهم زدیم چه خاطرات تلخ وشیرینی که باهم بوجود اوردیم چه آرزوهایی که داشتیم که الان شده داشتمون چه لبخندها وگریه هایی که در آغوش هم ودرکنارهم تجربه کردیم چه سرنوشتی ...
5 آبان 1392

عید سیده کوچولوی من مبارک باشه خوشگلم

لباس عید بپوش ومیان شهر قلبم بیا که عید بی تو فقط برگه ای ست در تقویم   دختر نازنینم ثمینم روزهای زندگیمان گرم میگذرد با تو ،به گرمای لحظه هایی که تو در آغوشمی به گرمای وجود پر برکتت درثانیه ثانیه خوشبختیمان ساعت عشق مان تمام لحظه های زندگیست ،ثانیه هایی که پر از عطر و بوی عاشقیست ای جان من میدانم همیشه همینگونه که هستی خواهی ماند،مثل یک گل به پاکی چشمهایت،به وسعت دنیای بی همتایت دلم میخواهد تمام وجودم در دستان تو کودک 21 ماه ام باشدکه معنای کامل آرامش را دریابم وتنها آنجاست که مکان امن عاشقانه های من است بعداََنوشت: عزیزم دختر نازنینم سلام مامان جون امروز هم تمام شد چقدر روز ...
12 آذر 1392

این روزای ما وسه روز سفر پاییزی به مشهد

عزیز جونم نفسم خیلی وقته که از شیرینکاریات  وماجراهایی که برامون اتفاق افتاده ننوشتم اصلا فرصت نشد راستش شب زنده داریامم تموم شده نمیدونم چرا خوبالو شدم و یهوی در کمال تعجب ساعت 12 شب دیگه خوابم برده ،فکرکن قشنگم تو این مدت خیلی خانم شدی دخترنازم به مامانی تو کارای خونه کمک میکنه البته درحد خودت اگه آشغالی تو خونه باشه برمیداری ومیاری میندازی توظرف شویی لیوان آب که میخوری به اصرار میخوای بزاری تو ظرف شویی یا روی میز وسایلت و جمع میکنی ومیبری تو اتاقت و....کلی کاری خوب دیگه ثمین جونم  چندروز هوا خیلی سرد شد ومنم با لباسای زمستونیت میبردمت بیرون ومهمونی کلی خوش تیپ شده بودی وهمش برا مامانی ژست میگرفتی ومودب میش...
12 آذر 1392

هفته پیش بروایت تصویر

عزیزم دخترم نازمن هفته پیش هفته بازی کردن شما با دوستای عزیزت بود اول اینکه جمعه بعدازظهر رفتیم بهشت فضل سر مزار مامانی اما اولش رفتی سوپرمارکت خرید وبعد از اونجارفتیم پیش دو قلو های خاله سمانه شما هم کلی با عروسکاشون بازی کردی وخوش گذروندی یکشنبه بعدازظهرهم رفتیم خونه مامانی خاله سمیرا ودختربرادرش کیانا جون هم اونجا بود کیانا فقط 6روز از شما بزرگتره اما ماشاله خیلی شیرین زبون بود وهمه کلمات تکرار میکرد به شما میگفت تمین اولش یکم خجالت میکشیدی اما بعدش دیگه قلدور شده بودی ودوتایی خونه رو سرتون گذاشته بودید ثمین درحال نای نای کردن ...
12 آذر 1392

ماجرای این ویروس بد

سلام دخترکم بالاخره این روزایی که کلافم کرد داره تمام میشه  عزیزم همه لحظات  با عشق تو سپری میشن الان که دارم برات می نویسم   سرما خوردی  و خوابی... موقع خواب و بیداری  دهنت و باز و بسته میکنی آخه بینیت کیپ شده ... منی که شیرینتر از خواب چیزی سراغ نداشتم   5 روزه   پا به پای نفسهات بیدارم  با هر ناله کردنت تو خواب میمیرم  و زنده می شم  اون شب که تب داشتی دستاتو گرفته بودم تو دستم مدام بوسه میزدم نمی تونستم جلو اشکامو بگیرم  .. دخترکم  مراقب خودت باش  تو برا من وآقا  عزیزترین  موجود عالمی من وآقا  عا...
12 آذر 1392

کودکم روزت مبارک

        عشق مامان وآقا روزت مبارک فرشته کوچولوی من این خنده هایی که طعم عسل می دهند و قلب آسمان را آب می کنند ، ای کاش وامیدوارم همیشه در چهره ات باقی بمانند ! دنیای کودکانه ، صمیمی ترین دنیایی است که هر لحظه بارها آرزو می کنیم تا کاش می شد یک بار دیگر به این دنیای کودکانه قدم بگذاریم ! روز کودک مبارک . . .  پا به پای کودکی هایم بیا کفش هایت را به پا کن تا به تا قاه قاه خنده ات را ساز کن باز هم با خنده ات اعجاز کن ...
12 آذر 1392

ثمینم زود خوب میشی مامان

سلام نازنینم سلام دخترکم  قربونت برم من الهی عزیزم ،مامانی فدات بشه دلم خیلی گرفته خیلی دوست دارم فقط بشینم وگریه کنم عزیزم از پنج شنبه شب تب کردی ومریض شدی دیروز بردیمت دکتر اما چون جمعه بود متخصص نبود ومجبور شدیم بریم پیش یه دکتر عمومی اما ..... مامانی وقتی امروز صبح بخاطر دل پیچه بیدارشدی و بعدشم بالا اوردی واون چشمای معصومت ریز شده بود وبی حال بود دلم کباب شد قشنگم کاش من مریض میشدم کاش من حال نداشتم کاش...... خیلی ناراحتم دختر نازم مامانی انشاله زود خوب میشی اما وقتی میبینم چقدر ناراحتی وبی حالی نمیتونم به خودم مسلط باشم دیروز همش به این واون زنگ میزدم تا کمک بگیرم  که آقا برگشت گفت تو...
12 آذر 1392