ثمین ساداتثمین سادات، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 20 روز سن داره
سید محمد امینسید محمد امین، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 23 روز سن داره

ثمین عشق مامان وآقا

ماجرای این ویروس بد

1392/9/12 3:22
922 بازدید
اشتراک گذاری
سلام دخترکم

بالاخره این روزایی که کلافم کرد داره تمام میشه  عزیزم همه لحظات  با عشق تو سپری میشن

الان که دارم برات می نویسم   سرما خوردی  و خوابی...

موقع خواب و بیداری  دهنت و باز و بسته میکنی آخه بینیت کیپ شده ...

منی که شیرینتر از خواب چیزی سراغ نداشتم   5 روزه   پا به پای نفسهات بیدارم  با هر ناله کردنت تو خواب میمیرم  و زنده می شم  اون شب که تب داشتی دستاتو گرفته بودم تو دستم مدام بوسه میزدم نمی تونستم جلو اشکامو بگیرم  ..

دخترکم 
مراقب خودت باش  تو برا من وآقا  عزیزترین  موجود عالمی من وآقا  عاشقتیم   ... 

هرروز بیشتر از دیروززززززززززز

 نازنینم از 4صبح  جمعه تب داشتی وبعدشم حالت بد شد حسابی کلافه شدم متاسفانه دکترای متخصصم نبودن، پیش یه دکتر عمومی رفتیم اما متاسفانه تشخیص اشتباه کمکی به بهبودیت نکرد مامانی دلم آشوب بود میدیدم داری اذیت میشی وهیچکاری از دستم بر نمیومد فقط برا تسلی خاطرت میبردیمت بیرون دور دور تا حداقل کمی از دردت فراموش کنی  شنبه صبح که حالت خیلی بد بود بردیمت پیش دکتر خودت و اقا بیرون سالن انتظار بغلت کرده بود وراه میرفت تا نوبتمون بشه اونقدر حالم بد بود ودلم مثل سیر وسرکه میجوشید که با زنگ مبایل یکی از مریضا بغض کردم و از خجالت اینکه گریم بگیره زدم بیرون وقتی دیدمت که چقدر بی حالی نتونستم خودم کنترل کنم واشکام میریخت

حس غریبیه این بغض, به سراغت که میاد تا اشک نشه و از گوشه ی چشمات نلغزه دست بردار دلت نیست.

هر چقدر که می خوای دل به دلش ندی,هر چقدر می خوای سر خودت را گرم کنی,لج میکنه انگار,میاد مینشینه یک جایی انتهای گلوت ,آنجا که می ترسی اگر دهن باز کنی,حتی به قدر یک کلمه؛بشکنه,بریزو بشه هق هقی که یکباره تمام دلتنگی هات ,تمام تنهائیهات تمام حفره های خالی وجودت و تمام دردایی که با بیچاره گی خوابوندی و پتو روی سرش کشیدی  و آروم و پاورچین از کنارش بلند شدی که بری به زندگیت برسی ,بیدار بشه و آوار بشه روی دلت

و اون روز چه روز پر بهونه ای بود

از صبح اومده بود و هی سر به سر دلم میذاشت

و هی بهونه پشت بهونه..فرقی نمیکرد چی باشه

رفتیم پیش دکتر وتشخیص اسهال خونی من درست بود از بردنت به پارک منتقل شده بود ،دیگه دکتر داشت من آروم میکرد ومامانی اشکاش بند نمیومد اشک

عزیزم انسانهای خوب تو این دنیا زیادن که خداوند اونا رو وسیله ای از طرف خودش برا کمک به بنده هاش انتخاب کرده دکتر تو هم یکی از این آدمای خیلی خیلی خوبه  راستش نمیدونم شاید خیلی ها به این چیزا اعتقاد نداشته باشن اما من بارها بارها فهمیدم که دست این دکتر به قول معروف سبک وبرا تو خوب بوده اخه از مطبش که خارج شدیم شماتوماشین دیگه سرحال بودی وخواستی تا برات یه چیزی بخریم بخوری اومدیم خونه وشما خوابت برد وبعد از دو سه ساعت که بیدارشدی بهت یه موز دادم وبا ناباوری همش خوردی آخه هنوز داروهایی که دکتر برات تجویز کرده بود بهت نداده بودم

واون لحظه خداروشکر کردم  یه نفس راحت کشیدم واز خوشحالی انگارانرژی مضاعف گرفتم وانگار میخواستم این مریضی رو از خونه بیرون کنم از لباس وتشک وملافه وپتوت بگیر تا عروسکاتو ریختم تو ماشین لباسشویی

عزیزم این چند روز خیلی برام سخت بود راستش از این ویروسه خیلی ترسیدم

اما حالا بهتری واز تمام دوستای نازم که این مدت بفکرمون بودن خیلی خیلی ممنونم عزیزان متشکرم که بهمون سر زدید وبرامون دعاهای خوب کردید انشاله همیشه شاد وخوشبخت باشید دوستون دارم وبه خودم میبالم که دوستای نازنین مثل شما دارم

خدایا شکرت به خاطر تمام نعمتهات بخاطر تمام داده هایی که به صلاحم بود و نداده هایی که مقدر نداشتی برایم

بخاطرتمام داشته ها ونداشته هام سپاسگذارم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

سمانه مامان ستایش
17 مهر 92 2:27
چه روزای سختی رو گذروندید دوست خوبممریضی و بی حالی بچه ها بزرگترین غصه ست واسه پدر مادرها...
خداروشکر که حال ثمین جونم خوب شده.
امیدوارم دیگه مریضی و ناراحتی و غم تو دلتون جا نداشته باشه و فقط و فقط خوشی و شادی و سلامتی مهمون دلتون باشه


ممنونم عزیزم قربون دل مهربونت برم که همیشه با دعا های خوبت درحقمون شرمندمون میکنید
نازنینم سمانه جان ستایش گلم ببوس
انشاله همیشه شاد وسلامت وخوشبخت باشید الهی آمین
مامان مرضیه
17 مهر 92 8:43
خدا رو شکر که دیگه حال دخملمون خوب شده میبوسمت ثمین عزیزم


مرسی نازنینم ممنونم از اینکه بفکرمون هستین
هستی
17 مهر 92 10:52
ثمین خاله دوست دارم






مابیشترراستی عزیزم میلم بدستتون رسید؟
ممنونم مهربون بابت راهنمایی هات
خدابد نده انشاله زود خوب میشین واسه گلو درد آب جوشیده ولرم وعسل وابلیمو تازه خیلی مفیده امتحان کنید

اعظم
17 مهر 92 12:12
خدارو شکر عزیزم که ثمین جون هم داره بهتر میشه .
خودت هم روهای سختی رو گذروندی و باید مواظب باشی ظعیف نشی تا ویروس تو خونتون بمونه .
من هم به دست سبک اعتقاد دارم .و خیلی خوبه ادم همچین دکتری رو داشته باشه .

راستی برای نظر لطفی هم که به من داشتی ممنونم.


ممنونم عزیزم آره واقعا سخت بود وقتی بچه آدم مریض میشدخودت ازش بدتر میشی وفقط فقط دوست داری دوباره روزای سلامتیش برگرده
مرسی عزیزم چشم
خواهش میشه عزیزم فقط حقیقت نوشتم
مامان امیرعلی گلی
17 مهر 92 16:08
وای عزیزم من فک کردم ثمینی خوب شده
ایشالله که این ویروس بره و دیگه برنگرده و حال ثمین جونمم خوب بشه


ممنونم عزیزم آره از روزای اول خیلی خیلی بهتره
خداروشکر
انشاله
ممنونم عزیزم
مامان امیرعلی گلی
17 مهر 92 16:12
خانمی چقد ناز مینویسی با تک تک کلماتت میشه عمق ناراحتی و بغضتو حس کرد خیلی ناراحت شدم گلم ایشالله ثمینی خوب میشه فدات


عزیزم خوبه که بتونی بغضتو بشکنی اصلآ بغض واسه ی شکستنه نه فرو دادن و الا نفسه آدمو میبره غصه نخور عزیزم ثمینم زود خوب میشه ایشالله






ممنونم مهربون


شما لطف دارید عزیزم احساستون زیباست که به نوشته های من رنگ میده نازنینم قلب مهربونت پراز شادی وخنده باشه تا ابد وهمیشه


انشاله امیرعلی جونی ببوس

مامی بهنام وملینا
18 مهر 92 1:25
خدا رو شکر که ثمین جون داره بهتر میشه خانومی مراقب خودت و دخملمون باش




ممنونم عزیزم از لطفتون

قشنگم آدرستون نذاشتید دوست داشتم بیام پیشتون

اگه میشه آدرس برام بفرستید متشکر

حمید
18 مهر 92 8:29
بی تو پیمودن شب ها شدنی نیست

شب های پر از درد که فردا شدنی نیست

گفتم که برایت بفرستم دل خود را

افسوس که نامه دلم تا شدنی نیست[بوسه]



مامان آناهیتا
18 مهر 92 14:14
اخی عزیزم امیدوارم دیگه این روزهای تلخ رو نبینی


روزت مبارک نازنین خاله


ممنونم خاله مهربون
روز آناهیتای نازنینم مبارک باشه:**:
نی نی دانلود(مامان علیرضا)
18 مهر 92 14:37
سلام اخی من اومدم تشکر کنم که با دستان زیباتون برای من چنذ تا نظر نوشتی
ولی گریم گرفت پستت رو خوندم
خیلی سخته نازی انشالله دیگه مریض نشه
من هم خودم این چند روزه درگیر مریضی پسرم بودم خیلی سخته
من هم به دست دکتر اعتقاد دارم
انشالله سلامت باشه
خوشحالم که به وبم امودی
امیدوارم آغازی برای دوستی بیشترمون باشه
خدا رو شکر

خواهش میکنم عزیزم خوشحالم که باهاتون آشناشدم
ببخشید اگه ناراحتتون کردم عزیزم
مرسی از دعای خوبتون
انشاله همینطور باشه
مامان امیرعلی
18 مهر 92 16:38
سلام عزیزم خوبین،ثمین جونم چطوره ؟واقعا درکت میکنم خیلی روزای سختی داشتی جیگرطلا. فدای ثمینم بشم که این همه درد کشیده . اینقده زیبا نوشتی که واقع می خواستم بزنم زیر گریه حیف که مهمون اومده واسم . نمیشه راحت باشی


سلام نازنین
خداروشکر خوبه فقط هنوز کمی سرماخوردست
خواهش میکنم
مامان امیرعلی
18 مهر 92 16:40
متن بسیار زیبایی بودش عزیزم . کلی لذت بردم . واقعا همین طوری هستیم ما زنها ......................کیه که قدر بدونه خواهرررررررررررررررررررررررررر


ممنونم عزیزم زیبا خوندی نازنین
واقعا حتی خودمونم قدر خودمون نمیدونیم
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
18 مهر 92 17:04
یه توک پا بیا خصوصی لطفا






چشششششششششششششششششششم
ای ناقلا شما خیلی وقته لینک من بودید