ثمین ساداتثمین سادات، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره
سید محمد امینسید محمد امین، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 24 روز سن داره

ثمین عشق مامان وآقا

عاشقانه

یه صفحه سفید، به همراه یک قلم این بار حرف ،حرف نگفته ست یک حرف تازه نه از تو ... هی فکر می کنم هی با قلم به کاغذ سیخ می زنم اما دیگر تمام صفحه ها معتاد نامت اند انگار این قلم جز با حضور نام تو فرمان نمی برد در تمام صفحه های دفتر شعرم در گوشه های خالی قلبم در لحظه های تلخ سکوتم و فکرهام چیزی به جز تو نیست که تکرار می شود مثل درخت در دل من ریشه کرده ای ...
26 دی 1392

یه سفر خوبه کوتاه

سلام مامانی سلام دخترک نازنینم عزیزم یه سفر دوروزه برامون پیش اومد که با خاله مهری و مهرداد جون رفتیم سبزوار پیش دایی هادی و نه نه جون وبابا جونی عزیزم و چون تنها خالم از تهران اسباب کشی کرده بود و خونشو اورده بود سبزوار رفتیم وازدیدنشون کلی خوشحال شدیم عزیزم سفر دوروزه بود اما خیلی خوش گذشت شما هم با مهشاد ومسعود دایی جون کلی بازی میکردی وهمش میگفتی دادی وای دل داشم کلی غش میرفت که اونطوری صداش میکردی عزیزکم شب اول خونه دایی جون بودیم وظهر روز بعد رفتیم دید وبازدید همه از دیدنتون خوشحال شده بودن و ابراز احساسات میکردن الهی فدات بشم که خیلی زود با بقیه اخت میشدی وشروع میکردی به بازی کردن شبم آقا اومد واقعا دلم براش ...
26 دی 1392

دخترم اسمم رو درست صداکرد

هـــــــمین که عشق باشد آن هـــــــم در حوالیه تو هر چقـــــــدر هم که پاییز باشد بــــــــــــــهاری ترین هوا سهم من است . . .!!! امروزدخترعزیزم درسن 1سال و 11 ماه و 20 روزگی درتاریخ 21دی92 ساعت 20:32  اسم مامانیش رو صدازدوبالی به مامانش دادبه وسعت آسمون . . .   امروزوقتی داشتی تاب بازی میکردی وآقا داشت تابت میداد وهمونطور ازت میپرسید اسمت چیه و.... پرسید اسم مامان چیه وتو هم گفتی : میننا وااای که چقدرذوق کردم وجیغ خوشحالی کشیدم خیلی سوپرایز شدم عروسکم  ، درسته که بالاخره یه روزاسممویادمیگرفتی ومیگفتی  اما وقتی اینقدرکوچیکی ومیتونی اسمم روبگی خیلی میچسبه ...
26 دی 1392

عاشقانه

دخترک کوچکم ! عروسکت رازیاددرآغوش نگیر گاه گاهی خانه شنی که میسازی خودت خراب کن . دخترکم . . . گاهی باهم بازی زیبایت قهرکن ، وزیادبه گریه اواهمیت نده عادت کن ، بیاموز . . برگ های گلدانت رازیادلمس نکن،توخزان راتجربه نکرده ای کمی بترس ! بلندیهاراتجربه کن و پایین آمدن باسرسره راتجربه کن وازهمه مهمترالاکلنگ را ، چون زندگی تورابرای بالا وپایین خودسریع بزرگ میکند . . .   فرشته کوچک خوشبختی من ...
18 دی 1392

چه خوبه مادر دختر باشی

زیباترین لح ظات زندگیمون رو داریم میگذرونیم زیباترین لحظات که هیچ وقت دوباره تکرار نمیشه چقدربخودم میبالم وقتی که توبغلم آروم میشی وقتی صدام میزنی تا شکایت کنی از کسی که ناراحتت کرده وقتی میری میچسبی به دیوار ومیگی مامان وبعد دستاتو از هم باز میکنی وبدو یدو میای وخودت رو میندازی تو بغلم عزیزم دوست دارم خیلی زیبا نمیدونی این روزا چه حال خوبی دارم نمیدونی چقدر خوشحالم که تو داری بزرگ میشی ومفاهیم این دنیای زمینی رو بخوبی درک میکنی نمیدونی اونقدر خوشحالم که هیچ آرزویی ندارم جز خوشبختی تو تویی که خو شبختیمو کامل کردی تویی که همینطور که همیشه گفتم وبازهم میگم معجزه خداوندی...
23 دی 1392