تولد 2سالگی پرنسسمون(2)
سلام نازنین دخترم عزیزکم
میخوام برم سر اصل مطلب و...
یه وقتایی دلت از ذوق زیاد که چه برنامه ای برای زندگیت داری وچه کارا که دررسیدن بهش نکردی ومنتظر اون روزهستی و حتی شاید خواب ازت بگیره وهمش فکروخیال کنی که چطور میتونی به انجامش برسونی ودونه دونه کاراتو راست وریس میکنی ودیگه فقط منتظر رسیدن اون روز هستی تاااااا...................
اما یهویی یه حرف یه عمل یه پیشنهاد مثل یه پوتک میزنه تو اون ابرخیالی که بالای سرت تصورش کردی وهمه چیز از هم می پاشه وکم کم محو میشه طوری که صحنه هایی که مثل روز برات روشن بود حالا دیگه قابل دیدن نیست وانگار اصلا وجود نداشته
آره حکایت تولد دوستانه تو هم همینطور شد....................
شاید اگه بگم از تولد 1سالگیت برنامه تولد 2سالگیتو ریختم دروغ نباشه تمام برنامه هاشو قدم قدم پیش رفتم تمام کارام وهمه تزئینات ،تم لباس ،نوع غذا ،دسر،گیفت،آتلیه و..... همه وهمشو دونه دونه روش کار کردم نوشتم عمل کردم اونم فقط برای ثمین خودم تنهای تنها و منتظر روز موعود شدم که............
حرف وحدیثایی شد پیشنهاداتی شد که باعث دلسری باعث بی میلی و.............
نمیخوام زیاد درموردش حرف بزنم فقط کاش قدرت نه گفتن داشتم کاش کینه بدل میگرفتم نه اصلا کاش کارای قبلیش توی ذهنم میموند که اون لحظه یادم میافتاد که چکار بامن کرد که من میخوام در عوضش براش انجام بدم کاش میتونستم کمی خود خواه باشم کاش میتونستم فقط بخودم فکر کنم ودلم براش نسوزه اما اون فقط از من سوءاستفاده کرد
کاش حداقل مثل خودش رفتار میکردم
نمیدونم دلم از اینکه تولد دوستانمون بهم خورد ناراحت نیست چون تولد فامیلیمون واقعا عالی بود شب خیلی قشنگی شد دلم از دل خودم ناراحته که همش بهش میگم اینقدر مراعات دیگرانو که مبادا ناراحت بشن نکن اول خودت وراحتی خودتو درنظر بگیر بعد افرادی که بیرون خانواده سه نفرت هستن اما نمیدونم چرا نمیتونه چرا نمیتونه آخه چرا نمیتونه بدیشو با بدی جواب بده که حالا با خودش قهر کنه
عزیزم درسته تولد دوستانه برگزار نشد اما دوستام اونقدر خوب ومهربون با محبت بودن که درکم کردن وناراحت نشدن آخه از خیلی وقت پیش خبر داشتن و......
خوشحالم که دوستانی که دراصل غریبه هستن از نزدیکترین افراد فامیل وخونوادم بیشتر درکم میکنن ومحبت دارن
بگذریم بذار کمی پست تولدت کاملتر کنم مهمونای تولدت خونواده باباحاجی،آقا جون اینا،شیرین نه نه عزیز ، خونواده عمه زهرای آقا وعمه زینب وهمسرشون وخاله مهری بودن که درکل 22نفر میشدیم شب قشنگی بود کلی زدیم ورقصیدیم قربون شیرین نه نه بشم که کلی برات رقصید واول از همه مشتاق رقصیدن با شمابود الهی که همیشه سالم وسلامت باشی وسایه پر برکتت بالا سر ما نوه ها وبچه هات باشه راستی هدیه های تولدت هم
شیرین نه نه عزیزم 50/000 تومان همراه یه مجسمه خوشگل
باباحاجی عزیز250/000 تومان
آقاجون ومامان پروین مهربون یه پیانو اسباب بازی
عمه فاطمه ،عمو مهدی وعمو علی هر کدوم یه سکه پارسیان
خانواده عمه زینب مهربون 50/000 تومان
خانواده عمه زهرا عزیز 50/000 تومان
خاله مهری ومهرداد جون 100/000 تومان
دستشون دردنکنه حسابی شرمنمون کردن
هدیه من وآقا هم 500/000تومان که انشاله تو سفری که بعد از عید قراره بریم برات از اونجا یه سرویس طلا خوشگل میخریم البته با بقیه پس اندازت
اینها بخش دیگه از تم تولدت بود که گذاشته بودم برا قسمت دوستانه
اینم کفشای ما سه نفر
والبته هدیه دوست عزیزمون آقای میر وخاله سمانه ودخترای گلشون
وهدیه دوست خیلی خیلی عزیزم لیلا جون وامیرعلی نازش
یه پتوی خیلی خیلی خوشگل
دست همگی درد نکنه ممنونیم ازتون