نازنین دختر ما
سلام گل نازم
عشق مامان
قشنگم تو این چند روز همش خونه بودیم وکمتر بیرون رفتی عزیزم آخه سه تایی سرما خورده شدیم وبی حوصله
نازنینم سردرد وبی حالی ومریضیم یه طرف، تو یه طرف اینکه سرما خوردی وهمزمانم دندون در میوردی از اشتها افتاده بودی دیگه از خودم فراموش کرده بودم وهمش غصم تو بودی نازنین مامان اما خداروشکر مقاوم بودی وداری زود خوب میشی واز اون دسته نیستی که خودت بیحال بگیری وهمش غر بزنی همون جور پر انرژی وشاد وهمش بازی گوشی
تازگیاهم به قول خودت به آناز خیلی وابسته شدی وهمش میری پشت در وصداش میزنی خلاصه یا شما اون وری یا آناز خونه ماست کلی ذوق زده وخوشحالی وقتی آناز وامیر علی با هم میان خونمون همش دوست داری با امیر علی نای نای کنی اونم که پایه رقصه بیا ببین یه فیلم خیلی باحال از رقصتون گرفتم که یک قرا ویه حرکاتای موزونی انجام میدی که دلم غش میره آقا وقتی دید کلی تعجب کرد که این همه حرفه ای قر میدی ومیرقصی
خوشگلکم این چند روز فقط یه بار رفتیم پیش باباحاجی ودوبارم رفتیم خونه مامان پروین اما بگم از وقتی که حاضر وآماده میشیم شما ژست مگیری ومیخوای که ازت عکس بگیرم واگه دیر بشه هم قهر میکنی الهی بگردمت که تو هم مثل مامانت عشق عکسی
عزیزم نمیدونی چقدر دوست دارم
وهمیشه از خدا میخوام ودعا میکنم
دعامیکنم که هیچ وقت چشمای زیبای تورو درانحصارقطرهای اشک نبینم
دعامی کنم که لبات روفقط تو غنچه های لبخندببینم
دعامیکنم دستات که وسعت آسمان وپاکی دریاوبوی بهار رو داره همیشه ازحرارت عشق گرم باشه
من برات دعامیکنم عزیزم که همیشه نگاه پر مهر خدا بدرقه راهت باشه وسرنوشتت رو با قلم طلایی بنویسه وبهترینها نصیبت بشه
الهی آمین
ابراز عشق به امیر علی
قربونت برم الهی با اون نای نای کردنات
دختر نازم ژست گرفته تا ازش عکس بگیرم
عزیزم مامان نمیدونی که آقا چقدر دوست داره یه شب که رفته بودیم خونه خاله میترا و آقا اومد دنبالمون تو ماشین هرچی آقا بهت ابراز علاقه میکرد وصدات میزد اصلا محل نمیدادی و روت کرده بودی به خیابون اصلا نگاهش نمیکردی که آقا ماشین نگه داشت و بغل خیابون ایستاد وملتمسانه صدات میزد که یهویی روت برگردوندی ورفتی بغلش نمیدونی چه حالی داشت میگفت اگه نمیرفتی بغلش میخواسته گریش بگیره و... من میگی
بعدشم گفت الان دختر نازم میبرم بازی کنه ورفتیم خانه کودک(خونه مادر بزرگه) وکلی بازی کردی وهمش صدا میزدی آقا تا بهت نگاه کنه وآقاهم عشق میکرد که توی اون همه جمعیت دخترش داره براش دلبری میکنه ،منم که عشق استخر توپ به بهانه شما اومدم وبا هم کلی بازی کردیم اما انگاری دلت از بابت اینکه آقا کنارته قرص شده بود ومیرفتی روی دیواره استخر توپ ومیپریدی توی توپا وهمش شیرجه میزدی کی ذوقم کرده بود که پیشرفت کرده بودی آخه قبلا فقط توپا رو با دستت جابجا میکردی
بعدشم آقا به افتخارت مارو برد شام بیرون قسمت جالبش این بود که شما مثل یه دختر خوب سر جات نشسته بودی ومنتظر بودی تا غذا آماده بشه وبا چشمات پیش خدمت دنبال میکردی که کی قراره غذای شما رو بیاره
خوب بذار ببینم این غذارو کی میارن
بنظرت این غذا رو برای ما داره میاره ............... نه
ای بابا بیار دیگه
آخ جون این همش برای منه
نوش جونت عزیزم