روزهای پایانی آبانماه وعکسای متفرقه از ثمین جونی
سلام نازنین دخترم قشنگ مامان
این مدت کمتر به این دنیای مجازی اومدم وبیشتر توی دنیای واقعی باتو وکارای شیرینت بودم خوشگلم چقدر بلبل زبون شدی وچقدر خوبه که همش باتو هستم هرلحظه وثانیه رو با تو فرشته نازم میگذرونم واین نهایت خوشبختیه
خوشگلکم از ماجراهای این مدت غیبتم برات بگم که:
دقیقا مثل پارسال که یک هفته به تاسوعا وعاشورا اولین دندونت دراومد امسالم درست همون موقع دندون 15 و 16 در اومد خداروشکر اصلا اذیت نشدی اما برا خاطر سرماخوردگی کمی کسل بودی
وبرا تاسوعا وعاشورا هم آقاجون اینا مراسم داشتن وماهم سه شنبه شب رفتیم روستای آقا اینا اما ایکاش نمیرفتیم چون اصلا برامن وشما روزای خوبی نبودالبته توپست بعد کامل توضیح میدم تابعدها بخونی
عزیزم این مدت کلی شیرین زبون شدی وهرچی که میگیم زود تکرار میکنی ومن وآقا کلی ذوقمون میکنه و میچلونیمت عزیزم صدای خوشگلت با ناز وعشوه مخصوص کودکانه بهمون یه انرژی میده که با هیچ چیزی قابل مقایسه نیست بعضی از کلماتت که خیلی دوست دارم مینویسم تا بعد یه پست کامل از شیرین زبونیات بنویسم
سرت بسمت راست کج میکنی و با عشوه میگی آدااافظظظظظظظ : یعنی خداحافظ
وقتی یه درخواست داری واز ما کمک میخوای میای وبا دستای کوچولوت از بغل پامون میگیری و بحساب هلمون میدی ومیگی: ماما اُدو اُدو یعنی مامان بدو بدو
وقتی چیزرو نمیخوای میگی نآهآم ووقتی بخوای میگی موهآم یعنی ته دلم خالی میشه انگار دارن قلقلکم میدن
خیلی ناز میگی دادا : به پسر همسایه میگی داداش
اییی تا :میترا
دادی: دایی
و.....
عزیزم نازنینم از دیشب هم آقا رفت تهران برا یه پروژه کاری ومن هم دارم بتنهایی از بودن با لحظات طلایی باشما لذت میبرم بازی میکنیم بپر بپر روی تخت ،آب بازی ،بقول شما دتی بازی ،و...
خدایا چقدر زیبا آفریدی فرشته ای که با وجود قلب کوچولوش اما یه دنیا شادی و زیبایی رو با دستای کوچیکش برای خانوادمون هدیه میده که به بزرگی همه دنیا می ارزه
ثمین جونی عزیزم امروز بعدازظهر هم با خانم همسایه وفرهناز وامیر علی رفتیم کافی شاپ آخه به بچه هاش قول داده بود وبعدشم رفتیم یه فروشگاه وسایل بازی وفکری که منم برات یه حباب ساز گرفتم وشما خیلی دوسش داری همش میری وبهش چیپس وآب میدی وبوسش میکنی
جای آقا خیلی خالیه دلم براش تنگ شده البته شما هم همینطور چون امروز که بیدارشدی همش میگفتی آقا ومنم گفتم نیست ودنبالش میگشتی تا اینکه بهش زنگ زدم وآقا هم گفت دلش برات خیلی تنگ شده بعدازظهرم که زنگ زدم داشت برا شما خرید میکرد عزیزم دوست داریمآرزو میکنم که توی کارت موفق وسربلند باشی
چقدر مهم هستی مهم نیست، چقدر مهمه که هستی مهم است!
اینجا خونه باباحاجی وبا مهردادکلی خوشحال بازی میکردید
عشق همین خنده های ساده توست
تازه رسیده بودیم روستای آقا جون اینا
این عکس دوست دارم اما حیف تار شد ،توی حیاط خونه آقاجون(روستا)
بازم ثمین وکارتاش
الهی بگردمت چی بگم ازشما با این تکنولوژی که دهن هممون باز مونده ومیگیم از کجا بلده یعنی یه کارایی میکنی که میشم
اینجا خودت رفتی وداری صفحه رو پاک میکنی وگزینه درستم زدی
حالا میخوای با تبلت بخوابی ومیگی لالا
وحالا هم رفتی نشستی تا ایکس باکس بازی کنی یعنی آقا وعلی پیشت کم اوردن آخه دسته بازی رو نمیدادی
الهی بگردمت وقتی از حموم اوردمت موهاتو با خاله میترا سشوار کردیم که اینجوری شد چقدر خوشگله
اینم عکسای مربوط به امشب که از بیرون اومدیم
شاکیی که چرا خاموشش کردم
خوب حالا بریم سر اصل مطلب ببینم چطوری کارمیکنه
اینجا هم داری بوسش میکنی
داری میگی دوبه :یعنی گربه
قشنگم اخماتو کردی تو هم ومیگی بو خو
چه خوش اتفاقی ست
بــا تـــو بــودن
صدایم که می کنی
نامم دل انگیــزترین آوای دنیــا را به خود می گیرد