تولد زیباترین فرشته زمین
سلام ثمینم
حالاتوبه دنیا اومدی وقتی توشکمم تکون می خوردی کاملا باهات ارتباط برقرار می کردم می فهمیدم چی میخوای
ثمین جونم روزاول بهمن ماه وقتی به دنیا اومدی وقتی بهوش اومدم فقط دوست داشتم هرچه سریعترتوروببینم همش میگفتم بچم کو،بچه م میخوام ببینم وقتی دیدمت چشمات باز باز زل زده بودی بهم باکنجکاوی دوروبرت نگاه میکردی تاخودصبح گریه کردم آخه دلم گرفته بود دلم واسه مامانم وآقات تنگ شده بود دوست داشتم کنارم باشن
ثمین جونم 3روزمشهدبودیم تاهوا خوب بشه آخه شبی که به دنیااومدی یه برف حسابی اومد وهم اینکه من بهتربشم .بعداومدیم خونمون خاله میترا منتظرمون بود اومدیم ودیگه توی این خونه سه نفری زندگی کنیم،بعداز2روز خاله محبوبه با امیرحسین اومدن تامراقب من وتو باشه وتویکمی بزرگتر بشی
آره ثینم قشنگم وجودت یه نعمت بزرگ برای ما هست نازگل مامان همینطوربزرگ وبزرگتر میشی
9روزگیت نافت افتاد،10روزگی اولین حمام زندگیت تجربه کردی وبعدم بابا حاجی مسلمونت کرد
اینم بگم که ازهمون اول شب زنده داربودی وتاخودصبح بیدارمیموندیم عزیزم
سه روزگی نفسم
اولین حمام رفتن در10روزگی
نارگل خانم
اینم دست شمابا دست عموعلی که توخیلی دوسش داری
نی نی وپسرخاله محبوبه ،امیرحسین