یه روز پاییزی زیبا
دوباره فصل برگ ریزان آمد ، دوباره نسیم مهربان پاییزی می وزد...
فصلی که آغازش ، ماه مهر و محبت است ....
دوباره غروبهای پاییز و دوباره صدای خش خش برگهای درختان زیر پاهای خسته....
دوباره باران پاییزی و دوباره شوق قدم زدن در کوچه باغها ...
یک نیمکت خالی و برگهای زردی که بر روی آن ریخته است ، یک دل خسته با یک
عالمه درد دل بر روی آن نشسته و میخواند شعر پاییز را....
پاییز همان فصلی است که زیباست با برگ ریزانش ، خش خش درختانش ،
نم نم بارانش !فصلی است که آغاز باران است ، آغاز شبهای بلند با مهتاب است....
بیا با هم پاییز را زیباتر از بهار در این دفتر عشق نقاشی کنیم...
پاییز من بهاریست ، پاییز من طلوع یک فصل رویاییست و طبیعت آن از بهار نیز زیباتر است....
پاییز من فصل آرزوهاست ، فصل شکفتن گلهاست ، فصل شروع بارانهاست!
پاییز به من آموخت رسم عاشقی را در زیر درختانی که با نسیمی آرام برگهایشان را به قدمهای سبز هدیه میکنند ...
فصل انتظار من و بی قراری باد پاییزی فرا رسید ...
انتظار برای افتادن برگ سبز آرزوها در میان برگهای زرد از درخت....
باز دوباره پاییز ، و باز انتظار برای باریدن باران پاییزی