ثمینم وهفته آخر پاییزی
سلام نازنینم دختر ماه من
عزیزم تواین چند روز حسابی دختر خوب وخانمی شدی اونقدر که مامانی کلی ذوق زده شده عزیزم یکشنبه ساعت 3ظهر دستم با شیشه موقع ظرف شستن برید وباعث شد که 6تا بخیه بخوره نمیخوام وارد جزئیات بشم فقط بخیر گذشت واز اون روز شما همش به مامانی کمک میکنی وسایلت جمع میکنی ساکت وآروم تلویزیون نگاه میکنی و.....
عزیزمامان با این شبای بلند وهوای سرد هم حسابی حوصله آدم سر میره ومن وشما بیشتر خونه بودیم فقط 1شب رفتیم خونه سمیرا جون دوستم که 2تا ازبچه های برادرش اونجا بودن وشما حسابی باهاشون بازی کردی اولش یکم خجالت میکشیدی اما بعدش دیگه صمیمی شدی کیمیا 6روز از شما بزرگتر بود واسباب بازیاش بشما نمیدادو شما گریه میکردی وهستی 1 ساله هم که دندون دراوردن اذیتش میکرد یهویی میزد زیر گریه ،باعث شده بود که شما هم همش گریه کنی وبگی: نی نی منظورت این بود که نی نی ناراحته وگریه میکنه
وای نمیدونی حسابی اعصابم خورد شده بود هر چی هم میگفتم نه مامان نی نی خوبه نگاش کن آروم شد فایده نداشت اشکات روی صورت نازنینت جاری میشد وگریه میکردی یه مدتی اینطوری شدی حتی توی تلوزیونم که بچه ای گریه میکنه شما ناراحت میشی ومیخوای اشک بریزی که من کانالش عوض میکنم وحواست پرت میکنم یه مدتی دل نازک شدی نمیدونم چکار کنم ناراحتم از اینکه اینقدر صورت ماهت ببینم که با اشک خیس شده
خلاصه اون شب زود به آقا زنگ زدم که بیایم خونه که تو ماشین خوابت برد
یک شبم رفتیم خونه آقا جون اینا وشما کلی از سروکول آقا جون وعمو بالا رفتی اونقدر قشنگ وقتی یه چیزی ناراحتت میکنه اخم میکنی واگه ینفر تو یه کاری بهت گیر بده عکس العمل نشون میدی که میخوام بخورمت
مثلا اون شب مامان پروین همش پشت گردنت قلقلک میداد وشما داشتی مجله نگاه میکردی یهویی برگشتی واخماتو تو هم کردی وگفتی ما مانییییییییییییی تاکیدی گفتی که یعنی گیر نده ،این کار تازه یاد گرفتی الهی فدات بشم من
داشتی عکسای مجله نگاه میکردی ودوست نداشتی کسی مزاحمت بشه به عکس پیتزا وساندویچ که میرسیدی سرت تکون میدادی ودستات میذاشتی روی عکس میگفتی به به به به چند بار همینجوری تکرار میکردی و.... آقا جونم بلند شد آماده که ثمین پیتزا میخوای میرم برات میخرم با وجودی که مامان پروین غذا درست کرده بود اما رفت پیتزا خرید برا نوه عزیزش ببین چقدر دوست دارن عزیزم یعنی دوست داریم بس که شیرین وخواستنی هستنی
راستی ازجمله بندیت بگم:
راستش من خودم همیشه جای فعل وفاعل جابجا میگفتم البته فقط برا آقا مثله زیاد دوست دارم من و..... خوشم میومد آقا بهم میخندید ومثلاََ درستش برام تکرار میکرد
حالا ثمینم داره برا من دلبری میکنه میگه،
چای خوام من آب هام من نوخوام من بخوابم هام خوام من اونقدر خواستنی وقشنگ حرف میزنی که نگو
وقتی صدات میکنیم میگی ،بَده یعنی بله هنوز م هنوز دختر وجیگر وعشق و.... اَدیی هستی
توی ماشین که میشینیم اولین کار اینه که بگی:آقا نای نای بعدشم سرت به سمت آقا کج میکنی ودستاتو براش میرقصونی
وقتی آقا که از سرکار میاد خونه شما میری دست میدی و همش میگی بیشییییییییی بعدشم میگی دَر یعنی جوراباتودر بیار
بعدشم میری تیشرت آقا رو میاری ومیگی:در یعنی لباس بیرونت در بیار واین ببوش گیر میدی که باید همین الان انجام بشه
وموقع پوشیدن باهاش دکی بازی میکنی(قایم موشک)
وقتی کسی صداشو برات بلند میکنه من صدا میزنی و اسم طرف با گریه الکی، سه بارتکرار میکنی
مثلا میترا اذیتت کرده باشه میگی :ماما ،ایتا ایتا ایتا باحالت گریه
الهی فدات بشم که شیرین شدی ودیگه داری تمام کلمات میگی تازه جمله میسازی
هر روز روی ابرام
ثمین وفرهناز دوست جونیا همدیگه
آماده برا رفتن به مهمونی
قربونت بشم من که آدامستو قورت دادی واومدی بهم میگی:ماما ،نییییییییییس
آماده برا رفتن به خونه آقا جون
ساکت توی اتاقت نشستی وجورابای خاله میترا رو بپات میکردی