ثمین ساداتثمین سادات، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 9 روز سن داره
سید محمد امینسید محمد امین، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره

ثمین عشق مامان وآقا

گردشهای ثمین جونی با عزیزانمون

یادم هست که همه چیز از کجا شروع شد و درک کردم دیگه خودم تنها نیستم یه اتفاقی افتاد یه حس ناب که با تمام وجود لمسش کردم آنجا نقطه شروع من بود لحظه آغازم اون لحظه بود که وجودم پر شد از شور عشق و حس کردم که میتونم خیلی زیاد کسی رو دوست داشته باشم سلام نازنین دخترم عزیزه جونم چقدر حال من اینروزا کنارت خوبه این روزا اونقدر خاطرات شیرینی رو باهات تجربه کردم که فقط وفقط خدا میدونه وبس ... این مدت آخر هفته ها با دوست یا فامیل بیرون رفتیم یک هفته بادوستمون مسعود وسمانه جون ودوقلوهای نازشون رفتیم نهار بیرون برا شما که خیلی خیلی خوب شد آخه همش میرفتی کوهنوردی وشن بازی و ......
9 خرداد 1393
1384 12 21 ادامه مطلب

خرگوش شیرین زبونم

اومدی می گی: میخوام بخوابم خِلی خستم میگی مامان تو بچه بَدی چلا خَشوک (خرگوش)نمیخری،چلا منو سُو سُله (سرسره)نمیبری تاب بازی کنم میگی آقا بچه بده من در در نمیبره میره سَله کال (سره کار) مامان بریم بخوابیم برام اِصه بخوون اِصه  ثمین (قصه) داشتم برا دوستم حرف میزدم در مورد تو گفتم، اینُ بردم.... یهویی گفتی این نیستم ثمین ساداتم رفتی صندلی گذاشتی جلوی سینک ظرفشویی میگی: می خوام ظلفا لو بشوشم مامان گذا درست کده من ظلف بشوشم شب موقع خوب رفتی وآقا رو بوسیدی وگفتی: عاشیقی تم آقا هم گفت دوست دارم تو هم برگشتی گفتی : دوست دالم میدونی کاله دلِته(دوست دارم میدونی این کار دله .... این همیشه آقا...
4 خرداد 1393
1336 10 17 ادامه مطلب

این عشقه ( ساعت 3:03 ، 1393/03/03 )

سلام عزیزه مامان نمیدونم چه حسی بودکه یهویی از رو تختخواب بلند شدم واومدم پشت مانیتور دارم مینویسم نمیدونم چرا این لحظه رو خواستم ثبت کنم الان درست ساعت 3:03 روز 93/03/03 هست و تو تا این لحظه ، 2 سال و 4 ماه و 2 روزته ، من اومدم اینجا تا برات بنویسم بنویسم که چقدر دوست دارم واز وقتی کنارمی هرروزم رو ،بالبخند، شروع کردم هیچ وقت دلم نخواسته ازت دور باشم حتی برای یه لحظه یه حس اطمینان یه قوت قلب دارم که بهم آرامش میده پابه پات بچه شدم و تو بازیهای کودکانه همراهت بودم حس قشنگ کودکی رو با تو تجربه کردم هیچ وقت از بوسیدنت سیر نمیشم آغوشت که همه دنیای منه کناره تو بودن بهترین هدیه زندگیمه  و...
3 خرداد 1393
1912 13 13 ادامه مطلب

عاشقانه

این روزها... دوستــــــ داشتنتـــــ بزرگترینــــــــــ نعتـــــــــــ دنیاستــــــــــ مرا شاد میکند! لبخند را به دنیایم هدیه میدهد... حتی این روزها گاهی پرواز میکنم! من این دوست داشتن را از هر چیزِ این دنیا بیشتر دوست دارم   عزیزم  29 ماهگیت مبارک ...
2 خرداد 1393

هدیه های مشهد وسوغاتیهای استانبول

سلام نازنین دخترم تو این سفری که به مشهد رفتیم اول از همه برا شما خوشگلم اسباب بازی خریدم جایزه برا اینکه واقعا خانم وفهمیده شدی تازه آقا جون ومامان پروین هم تو سفری که به استانبول داشتن برا نوه یکی یکدونشون ومامان وآقا سوغاتی خوشگل خوشگل اوردن دستشون درد نکنه من که واقعا خوشم اومد یعنی همیشه وقتی این سریالهای ترکی میدیدم عاشق یه لباسشون بودم که حالا برام اوردن ممنونممممممممممممممممممممم ...
29 ارديبهشت 1393

گردش ومهمونی دوروزه به مشهد

سلام دخترکم دختر نازنین وشیرین زبونم عزیزم فدات بشم که هر روز با رفتارها وکارها وحرفات ذوق زدم میکنی طوریکه از ته دل خداروشکر میکنم که لایق همچین دختر فهمیده ای هستم وقتی با هم سن وسالات ویا حتی با بزرگتر از خودت برخورد داری کاملا مشخص که چقدر خانم هستی نازگلم دخترکم این مدت  یه سفر دوروزه به مشهد وبعدشم پذیرای مهمون بودیم عمه عزیزم که بعد از سالها دیدمش همراه دختر عمه وپسر عمه خودم خوب روز 1شنبه همراه آقا ودوستمون آقا مسعود رفتیم مشهد آقا پرژه کاری داشت وما هم طبق معمول خودمون مهمون کردیم که بریم رفتیم خونه آقا جون اینا که عمه فاطمه وعمو علی هم بودن وبعد ازظهر که آقا رفت دنبال کاراش من وشما وعمه رفت...
28 ارديبهشت 1393

روز پدر مبارک

ﭼﻘﺪﺭ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﻨـﺪ ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ که ﻣﯿگﻮﯾﻨﺪ : ﻣﺮﺩ ﺑـﺎﯾﺪ ﻗﺪ ﺑﻠﻨﺪ ﺑـﺎﺷه… ﭼﺸﻤـﻭ ﺍﺑـﺮﻭ ﻣﺸﮑﯽ ﺑـﺎﺷه… ﺗه ﺭﯾﺶ ﺩﺍﺷته ﺑـﺎﺷه.. ﻭ !!… ﻣﻦ ﮐه ﻣﯿﮕﻡ : مرﺩ ﺑاﯾﺪ ﺑﺎﻭﺟــﻮﺩ ﺗﻤﺎﻣﻪ ﻏﺮﻭﺭﺵ - ﻣﻬﺮبون ﺑﺎﺷه… ﺑﺎﻭﺟﻮﺩ ﺗﻤﺎمه ﻟﺠﺒﺎﺯﯾﻬﺎیش - ﻭﻓﺎﺩﺍﺭ ﺑﺎﺷه…. ﺑــﺎﻭﺟﻮﺩ ﺗﻤﺎﻣــــﻪ ﺧﺴﺘگی ﻫﺎﯾﺶ - ﺻﺒـﻮﺭ ﺑﺎﺷه… ﺑﺎﻭﺟﻮﺩ ﺗﻤﺎﻣﻪ ﺳﺨﺘﯽ ﻫﺎﯾﺶ - ﻋﺎﺷﻖ ﺑﺎﺷه… ﻣﺮﺩ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺤﮑﻢ ﺑﺎﺷه…. مــرد من..! از آن مــردهــايـي نيستـــ کـــه شاعر باشه... از آن مــردهــايـي نيستـــ کـــه بـــراتـــ ستــاره بچينــــه... روزی صدبار بگه دوستت دارم و آواز بخوانه ! فقطـ از آن دستـــه معدود مردايـي هستـــ کـــه... وقتـ...
25 ارديبهشت 1393