یه روز پاییزی زیبا
دوباره فصل برگ ریزان آمد ، دوباره نسیم مهربان پاییزی می وزد... فصلی که آغازش ، ماه مهر و محبت است .... دوباره غروبهای پاییز و دوباره صدای خش خش برگهای درختان زیر پاهای خسته.... دوباره باران پاییزی و دوباره شوق قدم زدن در کوچه باغها ... یک نیمکت خالی و برگهای زردی که بر روی آن ریخته است ، یک دل خسته با یک عالمه درد دل بر روی آن نشسته و میخواند شعر پاییز را.... پاییز همان فصلی است که زیباست با برگ ریزانش ، خش خش درختانش ، نم نم بارانش !فصلی است که آغاز باران است ، آغاز شبهای بلند با مهتاب ...
گفتگوی پدر ودختری
متفرقه های 33 ماهگی وتولد امیر علی وفرحناز
سلام عزیزه جون مامان این چند وقته یکم دیر به دیر آپ کردم وکلی پست عقب افتاده دارم که برا خاطر داداشی تو راهت مامان کمی تنبل شده ببخش عزیزم برا همین امروز اومدم تا یه پست پربار برات بذارم این عکس ماله تقریبا یکماه پیشه که با هم رفتیم پارک بادی وتازه قسمت قایق سواریشو برا شما کوچولوها راه اندازی کرده بودن وتو هم مشتاق بودی که بری منم که از آب وقایق سواری میترسم مایل نبودم وفکر میکردم برات هنوز زوده اما دیدم خیلی دوست داری واصلا دوست نداری بری استخر توپ وسر سره بازی بالاخره راضی شدم و رفتی وکلی کیف کردی وخوشحال بودی درست هفته بعد از جشن 1000روزگیت تولد امیر علی وفرحناز بود وشما هم که هنوز ت...
عاشقانه
دخترم میدونی چرا بغل کردن قشنگه؟ چون طرف راستت که قلب نیست همیشه خالیه وقتی بغلش میکنی قلب اونه که پرش میکنه . . پس همیشه جای تودرآغوش منه 34 ماهگیت مبارک عزیزم ...
(خصوصی) حرفهای مامان مینا برا تنها دخترش
روزهای بعد از 1000روزگی وتولد بازی ثمین جونی
سلام عزیزه جونم دخترکم چه روزهای زیبایی یکی پس از دیگری داره میاد وبا اومدنش برگی تازه از عشق تو صفحه زندگیمون بیادگار میذاره بعد از جشن 1000 روزگی زیبات همش تو حال وهوای تولد بودی ومیومدی میگفتی منونم مامان برام تولد مبارک گرفتی هر شب میگفتی آلنگ بذار بلقصم ومیرفتی لباساتو عوض میکردی ومیومدی شروع میکردی کلی با ناز به رقصیدن واون لحظه هاست که خونمون پر از بارون عشق میشه وما بدون ترس از خیس شدنش لذت میبریم چقدرسخته که نمیتونی ازحست بگی یابنویسی فقط میتونی یه جمله بگی اونم اینکه باتمام وجوددوستت دارم . . این روزهای شیرین با اومدن اول هر ماه شیرینتر شیرینتر میشه وتو بزرگ وبزرگتر خانم خانم تر و..... ...