ثمین ساداتثمین سادات، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه سن داره
سید محمد امینسید محمد امین، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره

ثمین عشق مامان وآقا

متفرقه های این روزها

1393/7/11 14:58
1,526 بازدید
اشتراک گذاری

وای سلام خوشگل مامان سلام نازنین دخترم عزیزه جونم قشنگترین فرشته زمینی برا من نمیدونید این همه مدت مامان مینا فقط فقط تو آسمونا سیر میکرد واز بودن وداشتن این همه خوشبختی با وجود تو عزیزترینم لذت میبردم

خدایا خدای من ممنونم از اینکه همیشه نگاه پرمهرت رو به خانواده ما داری وامیدوارم همه همه دوستان وعزیزانم همیشه و در همه حال خوب وخوش وخوشبخت باشن وفرشته های نازنینشون سالم وسرزنده باشن

دختر عزیزم مامانی نازنینم این مدت غیبتمون که البته دلیل داشت وبرا خاطر اینکه یه مقداری برنامه زندگیمون داشت و به سمت تکنولوژی بازی میرفت ووقت طلایی با تو بودن رو هم من وهم آقا داشتیم بدون اینکه متوجه بشیم ازدست میدادیم عمداََ اینترنت از خونمون بیرون کردیم وحالا که همه چیز وبراه کردم اومدم تا با خیال راحت وبا یه برنامه ریزی دقیق خاطرات شیرینت و برات بیادگار بذارم

اول ازهمه یه خلاصه از کارایی که انجام دادیم مینویسم

این چند هفته تقریبا یکی دو ماه اخیر برا بابت روحیه خودم وتغییر مهمی که داره تو زندگیمون با اومدن یه نی نی دیگه رخ میده میرم مشاوره  وواقعا خیلی خیلی تاثیر داشته وتونستیم شما رو کم کم آماده کنیم وزندگیمون و مهمون یه آرامش کنم جلسه بعدی هم فقط مختص شماست قراره نقاشی بکشی وازطریق اون بهم کمک کنه

بخاطر همین چون مشاورم رو از مشهد انتخاب کردم رفت وآمادمون زیاد بوده وخداروشکر راضی بودم و حالا منتظر اون جلسه ویژه ومخصوص شمام ودست همسری نازنینم درد نکنه که با وجود مشغله کاری خیلی زیادی که داشت اما برامون وقت میذاره وهمیشه همراهمونه عزیزم ممنونم ازت

این مدت رفت وآمدمون تمام سعیمون کردیم که برا تو خوشگل خانم یه تفریح خوب باشه ،کلی هدیه به مناسبتای مختلف برات گرفتیم وحتی ازطرف نی نی

کلی جاهایی که دوست داشتی ومناسبت بود بردیمت وحسابی خوش گذروندی

جز یه موردکه من وآقا برا تغییر دکوراسیون خونه رفتیم ونمیشد باخودمون ببریمت چون هم وقتش مناسب نبود ودرست وحسابی صبحانت رو تموم نکرده بودی وهواهم گرم بود ومیدونستم خسته میشی ناز نازی من

برا همین خونه آقا جون پیش عمه ومامانی موندی وقتی داشتم آماده میشدم اومدی رو تخت نشستی وبا صدای مهربون نازت گفتی:مامان تو لو خدا من اینجا تنها نذار خواهش میکنم ،دلم برات کباب شد کشیدمت تو بغلم وگفتم خوشگلم من میرم پیش دکتر وزود میام شما اینجا پیش عمه ومامانی بمون تا من برگردم

قشنگم الهی فدات بشم که فهمیده و نازنینی

ماجرا زیاد داشتیم تفریح مهمونی عروسی و....همشون درکنارت بهترین لحظات زندگیمون بوده وهست

وخداروشکرمیکنم شکر میکنم که تورودارم

ازخودت که بگم کلی بزرگ شدی حرفای بزرگ بزرگ میزنی قلمبه سلمبه،

که بهتر دسته بندی کنم اول دایر کلماتت وجملاتت:

بهم میگی :مامان جون 

هرکاری میخوای بکنی یا وسیله ای برداری میای ومیگی :مامان جون اینُ بردارم یا این کار بکنم

اگه حرفی بزنی که برا ما جالب باشه وتکراش کنیم سریع برمیگردی میگی:چلا اَدا منُ در میاری

گاهی میشینی ومیگی :دیگه تحمل ندارم حالا شی شار کنم (این از یه کارتون یاد گرفتی)

نقاشی دوست  داری و همش در حالا کشیدن چشم چشم ابروهستی ووقتی خسته میشی میگی:دیگه نمیتونم ادامه بدم چشام درد میگیره

اگه کار اشتباهی ازت سر بزنه سریع میای میگی:مامان جون متاسفم کار بد کردم

راستی جملات رو برعکس میگی :چراغ خاموش کن (یعنی روشن کن) ماه نه اومده(یعنی ماه نرفته) ولم نکن(یعنی ولم کن) خلاصه بیشتر جملاتت با فعل منفی میگی

از تغذیه وچیزایی که دوست داری هم اینکه

تمام غذا ها رو میخوری مثل خودمی

قورمه سبزی ،ماهی،ماکارانی ،آبگوشت ،کو کو سیب زمینی با سس قرمز،سیب زمینی سرخ کرده،کتلت،لوبیا پلو غذاهای مورد علاقته راستی نون خشکم دوست داری وقتی تلویزیون تماشا میکنی بخوری

از میوه ها :به ترتیب خیار ،موز،هندونه،پرتقال،انگور،انار البته خودت دونه کنی وبخوری،سیب

سبزیجات:همچنان عاشق هویج ،کاهو،

آبمیوه :آب هویج وسیب بستنی خونگی، آب پرتقال،وشربت گل رز

وتنقلات :ممیز،پسته،خرما،کشمش،برگه زردآلو،آلوگاهی هم پفک وپفیلا ،دونات البته خیلی کم پیش میاد اونم وقتیه که دست دوستات میبنی بهونه میکنی ونمیشه زیاد محدودت کرد

خلاصه اینکه این روزها حالم خوب بوده ثمین خداروشکر با نی نی خوب ارتباط برقرارکرده ومنتظر داداشی هست وهمش میاد ومیگه داداشی خوبی بیا دیگه من بغلت کنم

اینم چند تا عکس از این مدت خوشگلم

آماده شدی تا بریم عروسی عروسکم(1393/06/15)

آیناز کوچولو مهمون خونمون بود وتو هم خوشحال بودی

تولد دوستم زهرا جون (1393/06/27)

عزیزم قربونت بشم که از هدیه که برات خریدیم خوشحال بودی(1393/07/03)

اینم همون روزی که تنهات گذاشته بودیم الهی فدات بشم من

وحالا نوبت بازی شما

ودرآخر خسته شدی واینطوری مثل عروسک خوابیدی گلم

پسندها (4)

نظرات (4)

اعظم
15 مهر 93 20:41
سلام عزیزم .خوبی؟خدا رو کر که ثمین جون با شرایط کنار میاد و تو دختر نازی داری و به موقع خدا بهت یه پسر ناز هم داده تا به قول قدیمیها جنست جور بشه خوشجالم بهتون جسابی خوش گذشته امیدوارم بسلامتی روزهای بارداریتو بگذرونی و پسر نازتو بدنیا بیاری عزیزم
مامان ثمین سادات
پاسخ
سلام گلم ممنونم از محبتت آره انشاله این دوران بخوبی بگذره وهمه چیز بسلامتی وخوشی باشه ممنونم محتاجم به دعا های شما دوست جونا
مامان سحر
15 مهر 93 23:16
عزیزم نی نی تون داداشیه؟ای جانممممممم
مامان ثمین سادات
پاسخ
آره گلم
مامان سحر
15 مهر 93 23:17
ثمینم شما مثل همیشه خوش تیپی عزیزم..من عاشقتممممم
مامان ثمین سادات
پاسخ
ممنونم عزیزم شما لطف دارین
زهرا مامان ایلیا جون
30 مهر 93 3:44
ای جان مثل یه غنچه کنار گلهای قشنگ رو تختیت خوابیده