ثمین ساداتثمین سادات، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه سن داره
سید محمد امینسید محمد امین، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره

ثمین عشق مامان وآقا

سومین عید نوروز ثمین عزیزم

1393/2/17 0:18
2,087 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل قشنگم عمرم جونم

ثمین نازنینم امسال سال خوبی روشروع کردیم امسال مثل دوسال پیش درکنار خانواده سه نفرمون  نجواهایی از آرزوها و دعاهای قشنگ وزیبا پر شده بود وآقا هم به رسم بزرگانمون قرآن و به روی صورتش باز کرده بود وزیر لب زمزمه میکرد ومنم توررو به آغوش کشیده بودم و ته دلم خالی شده بود یه حس غریبی داره این لحظه سال تحویل

عزیزکم دخترم امسال برنامه ای برا سفر نداشتیم وتو خونمون پذیرایی مهمونای هرسالمون بودیم عید دیدنی و دید بازدید دوستان وآشنایان لحظه هامون پر کرده بود و روزای قشنگمون یکی یکی میگذشت

روز دوم عید رفتیم وبا المانهای نوروزی عکس گرفتیم کلی خوشحال بودیم آخه شخصیت کارتونی زمان من وآقا بود وشما هم دوست داشتنی همش بهشون دست بزنی

نفسم2345

 

 روزسوم فروردین خانواده آقا جون اینا به همراه دوتا از دایی های آقا خونمون مهمون بودن وحسابی از این بابت خوشحال بودیم وشما هم کلی شیرین زبونی کردی

عزیزم اونقدر خانم وخواستنی شدی که همه ازت تعریف میکنن

جونمعشقم

و روزها وشبای بعدی که برامون مهمون اومد دوستانمون

آیناز عزیز که اولین عید نوروز تجربه میکرد

جونم

وپسر عموی آقا وخانومش که هر سال از تهران بدیدنمون میان و چندروز در کنارشون کلی باهم خوش میگذرونیم امسال هم تا 12 فروردین پیشمون بودن یه روزم که هوا عالی بود رفتیم پیک نیک 

تومسیر رفت شما داشتی برام بوس میفرستادی

6

عینک من گرفتی ونمیدادی

7

ویک پیاده روی مادر ودختری

789

بعد از یه پیاده روی مفصل ی هندونه شیرین وآبدار آی میچسبه

10

ثمینم هنو داره هندونه نوش جون میکنه، عمو رضا وخاله ملیحه عزیز که نی نی نازشون تو راه

11

دوباره گشت وگذار مادر ودختری

12

یکی دوساعت بعد هم مهمونای جدیدمون بهمون پیوستن وبساط آتیش برپا شد

13

14

قربونت بشم من ....

14

ودر آخر هم شام گرفتیم واومدیم خونمون وبازی وصحبت تا اینکه ساعت 2مهمونامون خوابیدن وشما تا ساعت5 بیدار موندی ومنم خسته وکافه بودم 

13فروردین هم نهار باقالی پلو با ماهیچه آماده کردم ووسایل برداشتیم وبا دوست عزیزمون سمیرا جون وعمو امیر وآیناز خوشگل رفتیم بیرون حقا که خوش گذشت ونهار واقعا چسبید

دختر نازنینم داره تو جمع کردن وسایل به آقا وعمو امیر کمک میکنه

1234567

ورفتیم قدم زدن تو طبیعت زیبا

89

عشق مامان داره برام گل میاره

9101112

قربون نگاهت بشم من

14

 

151617

بعد از یه پیاده روی مفصل آبمیوه چسبید

1820

 

بعد از کلی عکس وقدم زدن رفتیم یه جای خوش آب وهوای دیگه هم چایی ومیوه وآجیل وشیرینی خوردیم وبعدش قرار شد بریم خونه سمیرا جون تا خانواده پسر داییش اینا شام اونجا باشن وبساط بازی برپا بشه

منم با سمیرا جون رفتم تا کمک حالش باشم وزودتر کاراشو انجام بده وقتی مهمونا اومدن بازی شروع شد وخونه پر شده بود از خنده وشادی بچه هاهم اطرافمون بالا وپایین میپریدن

خلاصه روز وشب عالیی بود وموقع برگشت خونه همراه ثمین نازنینم سبزه عیدمون  گره زدیم  به آب رون انداختیم واین شد که تعطیلات ما هم به پایان رسید

هنوزم که هنوزه یادته ومیگی گل ادادیم آب برد

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان ضحــــــــــــا
26 فروردین 93 8:20
سلام مينا جون نيستي ؟؟؟يادي از ما نميكني؟؟ ثمين جون خوبه؟؟؟خوشحالم كه بهتون خوش گذشته.انشاالله كه هميشه شاد و سلامت باشيد عكسها عالي بود.
مامان ثمین سادات
پاسخ
عزیزم واقعا برا اتفاقی که برا زهرا افتاد درگیر بودم و................ چشم میام خدمتون خیلی دلم براتون تنگ شده گلم
محبوبه مامان الینا
27 فروردین 93 8:09
بووووووس برای ثمین نانازی ملوسک همیشه به شادی و خوشی عزیزم
مامان ثمین سادات
پاسخ
ممنونم گلم
lمامان زری ترانه
27 فروردین 93 8:11
وای مینا جان ماشاا... عجب قدی داره . جدا باید بری تیم ملی والیبال. ای ول
مامان آروین-مریم
28 فروردین 93 6:46
سلام عزیزم وب قشنگ و دختر نازی داری همین الان باهاتون آشنا شدم دوست دارن باهاتون دوست بشم . با افتخار تمام لینکتون کردم و اگه صلاح میدانید لطفا بهم رمز پستاتون رو بدهید . مرسی عزیزم
مامان ثمین سادات
پاسخ
سلام عزیزم ممنونم از محبتت خیلی خیلی خوشحالم از آشناییتون متشکرمممممممممممممممم
مامان بردیا شیطون
2 اردیبهشت 93 15:05
رمز؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/