ثمین ساداتثمین سادات، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 5 روز سن داره
سید محمد امینسید محمد امین، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره

ثمین عشق مامان وآقا

جشن ازدواج خاله زهرا

دختر نازنین سلام عزیزم دختر نازم خاله زهرا هم عروس شد وخیلی خیلی زود مراسم عقدش برپا شد وماهم خوشحال از این بابت در پی تدارک کارها بودیم واسه این روز خوش گذشت وشماهم کلی رقصیدی وجالب اینکه سفره عقد ست لباس شما بود طلایی خیلی عکسات قشنگ شد وقسمت خنده دار اینکه شما یواشکی میرفتی سروقت ظرف میوه سفره عقد واز میوه هاش تست میکردی فکر کن حتی هندونه سفره رو هم خوردی الهی قربونت برم من که اینقدر شیطون شدی تو مجلس کلی قربون صدقت رفتن وکلی ماشاله هزار ماشاله بدنبالت گفته میشد نفسم دوست دارم خیلی زیاد         بقیه ماجرا ادامه مطلبه ها ثمین در کمین میوه ه...
12 آذر 1392

امیدوارم قطار زندگی مشترکمان همیشه به روی ریل‌ های خوشبختی حرکت کند سالگردازدواجمون مبارک عزیزم

               سلام ثمینم امشب سالگرد ازدواج من وآقا هست آره عزیزم امشب شبی ست که من وآقات پیوند زیبای عشق رو بستیم وبه تمام مقدسات وقشنگترین زیبایی ها سوگند خوردیم که تا همیشه درکنارهم وبا هم بهترین لحظات دنیا رو برای هم رقم بزنیم ودرهمه مراحل زندگی با هم ودوش تا دوش هم قدم برداریم وحالا باردیگه تواین شب عزیزمون قسم میخوریم که تا قشنگترین ونابترین ثانیه ها روبرای تو دختر عزیزمون که بهترین هدیه خدا هستی رقم بزنیم وانشاالله خدای عزیزمون تقدیر زندگیمون با قلم طلایی بنویسه عزیزم بهترین انتخاب عمرم همراه شدن با تو در مسیر زندگی است هر چیز خوبی در دنیا فقط یکی...
12 آذر 1392

عید فطرت مبارک

سلام عزیزم خوبی قشنگم قبل از همه عید فطر بهت تبریک میگم واین پست واسه خاطره اش برات مینویسم چون عید دو روزقبل بود وما هم درست روز مونده به روزعید اشتراک اینترنتمون تموم شد ومامانی نتونستم برات پست بذارم وبه دوستامون تبریک بگم متاسفم اما حالا باتاخیر این عید عزیز به همه دوستای نازنینمون تبریک میگیم وامیدوارم همه روزاشون عید باشه وهمیشه شاد باشن این چندروز هم کلی مهمونی رفتیم ومهمون داشتیم درست تا امروز ظهر که دایی جون اینا و نه نه جون اومده بودن شما هم کمی شیطون تر شدی ومحمد مهرداد که اومده بود باهم دیگه دعواتون میشه وباعث شد که خاله مهری صداش دربیاد و........ خلاصه اینکه خوش گذشت یه عروسی ه...
12 آذر 1392

18ماهگیت مبارک عزیزم

سلام عزیز مامان نفس من قبل از همه چیز 18ماهگیت مبارک دخترکم، فرشته نازمن این 18ماهگی هم باعث خوشحالیه هم ناراحتی ،آخه هم اینکه شما حالا دیگه 1/5 سالت شده ومامان خیلی خوشحاله که دخترش داره بزرگ میشه وکاراها ورفتارهای زیادی یاد گرفته وهم اینکه وااااااااااااااااااااای واکسن ها موعدش رسیده و.... آره قشنگم این واکسن شده یه کابوس واسه مامانها آخه 2تا واکسن وقطره باهم دارین خلاصه شب دوشنبه تاساعت 3/5  صبح بیداربودم وبه فرداش فکرمیکردم که باید ببرمت مرکز بهداشت واگه گریه کنی من چکارکنم اما خوشبختانه سه شنبه که مرکز بهداشت زنگ زدم گفت باید فردابیای ومن خوشحال ازبابت اینکه امروزگریه نمیکنی ودردت نمیاد واستر...
12 آذر 1392

جشن ازدواج خاله میترا{منا}

سلام نازگلم عزیزم اول اینکه الهی قربونت برم من که با مامان نینا گفتنات دلم میبری ومیخوام بخورمت بالاخره امروز فارغ از کلی کارومشغله فرصت این شد تا بیام و یادداشت مربوط به این چندروز واسه تک دخترنازنین بذارم قشنگم روزای قبل از عروسی کلی کار داشتیم لباس، آرایشگاه وخریدو..... واسه عزیزم یه لباس عروس طلایی خریدم که خیلی بهت میومد روز سه شنبه هم صبح بردمت حمام ولباس هات آماده کردم بعد لباس خودم وآقارو گذاشتم کنار تا به لحظه آخر نرسه و بدو بدو نباشه ساعت 2رفتم آرایشگاه وشما هم خواب بودی وقتی ساعت 2:30به آقازنگ زدم گفت که تازه بیدارشدی وقرار شد ببرت خونه مامان پروین تا ساعت 5:30 بیاین دنبالم درست ...
18 بهمن 1392

هدیه شمابه مامانی

سلام عزیزم قشنگم امروز چهارشنبه 1392/02/11 روز مادر قشنگم امروز بعدازظهر آماده شدیم تابریم بیرون شما هم کلی ازاین بابت خوشحال بودی اول ازهمه رفتیم سوپر مارکت وتاواسه شما پاستیل خریدم دیدم رفتی سر ظرف بزرگ پوفیلا وداری   نازنینم نمی خواستی ازمغازه بیای بیرون وقتی هم  بغل گرفتمت واوردمت تو پیاده رو ذوق زده ازاینکه میتونی راه بری همش من این طرف واون طرف میکشیدی وباهم رفتیم یک تل وعینک خوشگل واست خریدم وبعد آقا اومد وباهم رفتیم بهشت فضل پیش مامانی عزیزم قربونت برم من،وقتی سر مزار مامانی رسیدیم شما به تقلید ازآقا دست کوچولوی نازتو میذاشتی روسنگ ومثلا فاتحه میخوندی قربونت بشم من گلم وبعدازاونم  شروع کر...
12 آذر 1392

روز مادر ودرآمدن مروارید هفتم وهشتمت مبارک عزیزم

سلام عزیزم دلم امروز روزمادر بود دومین سالی که درکنارتوفرشته کوچولو این روز جشن میگیریم قشنگم امروز بهترین هدیه روخدابهم داد شما حالت خوب خوب شدودیگه غذامیخوری ومثل قبل شروع به بازیگوشی میکردی آخه دیگه 2تا دندونات دراومدن نازنینم نمیدونی چقدر خوشحال شدم وقتی دیدم دوباره حالت خوبه امروز دلم خیلی هوای مامانم کرده بود دوست داشتم برم بهشت فضل اما نشد ،امیدوارم فردا برم پیشش امشبم رفتیم پیش مامان پروین واسه تبریک شماهم کلی خوشحال بودی آخه یک هفته بود که باآفاجون وعمومهدی رفته بودن تهران ودلمون واسشون تنگ شده بود خدایا همه مادرای مهربون ودلسوز حفظ کن خدایا ممنونم که نعمت مادربودن روبهم...
12 آذر 1392

خاطرات تعطیلات ما

سلام عزیزمممممممممممممممممممممممم دخترنازم قربونت بشم مامان جان معذرت که دیرشد اومدم تاواست توضیح بدم قشنگ ازروزاول امسال شروع میکنم بعدازسال تحویل رفتیم خونه باباحاجی چندساعتی پیششون بودیم وبعد رفتیم خونه آقاجون دخترنازم قشنگم ظهر روزدوم عیدهم خونه باباحاجی رفتیم وبعدهم باباحاجی وخاله مهری اینا اومدیم خونه خودمون  ووقتی باباحاجی اینارفتن آقا یهویی گفت با دایی اینا بریم مسافرت الکی الکی آماده شدیم وفرداشم راهی شدیم من اول راضی نبودم اما..... بادایی علی ودایی حسن وخانواده ها شون نرسیده به شاهرود قرارگذاشتیم وازاون به بعد همسفربودیم همه کلی قربون صدقت  میرفتن وازاین بغل به اون بغل میشدی بامهدی که تقریبا ...
12 آذر 1392

ثمین وسفره هفت سین

عزیزم قربون اون خندت بشم انشاله همیشه بخندی وشادددددددددددددددددددباشی اینم اولین پست سال 1392 واسه فرشته مامان     عزیزم امسال هم شروع شد باکلی آرزوهای قشنگ وزیبا برا تنها دختر ناز مامان وآقا ثمین جونم لحظه سال تحویل یه دنیا آرزوها ودعا واسه شادی وسلامتی وتندرستی وآرامشت ازخداخواستیم خواستیم تاتنها خدای مهربون مواظبت باشه خواستیم که همیشه لبت خندون باشه ، که اگه خدای نکرده اشک توچشمای معصومت ببینیم مامانی وآقا نمیتونن تحمل کنن خواستیم زیر نگاه پرمهر خدای عزیزم همیشه سالم وتندرست باشی خواستیم دستت تودست خدامون باشه وبزرگ شدنت وقدم قدم زدن توزندگی پربرکتت با تکیه ...
12 آذر 1392