ثمین ساداتثمین سادات، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 27 روز سن داره
سید محمد امینسید محمد امین، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 30 روز سن داره

ثمین عشق مامان وآقا

خریدها وهدیه های ثمین عسلی

عزیزم خواستم تا خریدها وهدیه های این چند ماه آخر ،سه ماه تابستون برات بذارم چون خودم عاشق خریدم مخصوصا براتو نازنین دخترم اینم کفش قرتی که کلی خواهانش بودی (1393/03/20برات خریدم) هدیه 28 ماهگیت همراه دودست لباس زیرش هدیه 29 ماهگیت وای عاشق این لباساتم برا همین چند دست ازش برات خریدم (1393/06/10) متفرقه هدیه 31 ماهگیت هدیه آقا جون عزیز که تو سفری که به تهران داشت برات خریده سوغاتی بابا حاجی عزیز برا دختر نازم اینها هم تو آخرین سفر مشهد برات خریدیم بالاخره عینک Ray Ban  از مشهد برات پیدا کردم هدیه اول مهرماه وماهگردخوشگل خانم اینارو هم از مشهد ...
17 مهر 1393

ولادت امام رضا (ع)

فرشته مهربونم امروز ولادت امام هشتم هست که برابرمیشه با سالگرد عقد مامان وآقا البته به قمری برا ما مصادف میشد با 85/9/9 چقدر لحظات زیبایی بود هنوز میتونم کاملا حس کنم که چقدر اون روز برای من وآقا شیرین وبیاد موندنی بود  اون روز بعد از 5سال انتظار بهمون از طرف خدا هدیه داده شد خدایا شکرت میلاد امام رضا (ع) به همه دوستان وعزیزانمون مبارک   ...
16 شهريور 1393

روزت مبارک دخترم

دخترداشتن قشنگه دختر داشتن یعنی رنگ زندگیت صورتی و بنفش دخترداشتن یعنی کمدی پرازلباسهای خوشرنگ دخترداشتن یعنی اتاقی پرازعروسکهای ریزودرشت دخترداشتن یعنی پچ پچ های شبانه مادرودختری کناریک تخت صورتی دخترداشتن یعنی یک کشو پر ازگل سرهای رنگی رنگی دخترداشتن یعنی لاکهای رنگ ووارنگ خنده های ازته دل - موهای بلند -دامن های زیبا و....... دخترداشتن یعنی عشق ...
6 شهريور 1393

دومرحله مهم درزندگیه ثمین عسلی

سلام نازنین دخترم عزیزه مامان عزیزم ثمینم شما بالاخره در سن  2سال و4ماه و10روز بطور کامل از پوشک گرفته شدی درست روز شنبه 1393/02/26تصمیم گرفتم تا برای این مرحله آمادت کنم وصبح روز اول پوشکتو باز کردم وبردمت دستشویی اولش میترسیدی ومیگفتی نه منم اذیتت نکردم وگفتم اگه دستشویی داری بهم بگی تا بهت ادامس بدم اما بی خیال شدی بعد از خوردن صبحانه وبردمت وشیر آب باز کردم برات شعر خوندم (خودم ساختم فل بداهه)تو هم خوشت اومد وتکرار کردی وقتی دستشویی کردی ایستادی ویهو ترسیدی منم برات دست زدم وگفتم آفرین آفرین برا دخترم آدامس بیارم تو هم چهره نگرانت به لبخند تبدیل شد ودست زدی رفتم برات آدامس اوردم وگفتم اگه بیایم واینجا دستشویی کنی بهت آدام...
15 مرداد 1393

سلام به روی ماهتون

سسسسسسسسسسسسسسلام سلام به روی ماه تک تک دوستان وعزیزانی که این مدت تنهاشون گذاشتیم عزیزان از تک تکتون ممنونم بابت پیامها ونظرات زیبایی که تو این مدت غیبتمون برام گذاشتید بخاطر دلنگرانیهاتون دلتنگیتون وچشم انتظاریتون ببخشید خسته شدید و نا امید شدید معطل شدید اما اومدم با یه خبر و اتفاقاتی که کم کم فرصت بشه مینویسم دوستای گلم به علت زیاد بودن نظرات قشنگتون یه مدت طول میکشه که جواب بدم وتایید کنم پس از همین الان م ع ذ ر ت رمز مطلب قبلی هم2486 هست  میذارم برا دوستای خاموش وروشنم دوستون دارم ودلم براتون خیلی خیلی تنگ شده ...
22 تير 1393

روز پدر مبارک

ﭼﻘﺪﺭ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﻨـﺪ ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ که ﻣﯿگﻮﯾﻨﺪ : ﻣﺮﺩ ﺑـﺎﯾﺪ ﻗﺪ ﺑﻠﻨﺪ ﺑـﺎﺷه… ﭼﺸﻤـﻭ ﺍﺑـﺮﻭ ﻣﺸﮑﯽ ﺑـﺎﺷه… ﺗه ﺭﯾﺶ ﺩﺍﺷته ﺑـﺎﺷه.. ﻭ !!… ﻣﻦ ﮐه ﻣﯿﮕﻡ : مرﺩ ﺑاﯾﺪ ﺑﺎﻭﺟــﻮﺩ ﺗﻤﺎﻣﻪ ﻏﺮﻭﺭﺵ - ﻣﻬﺮبون ﺑﺎﺷه… ﺑﺎﻭﺟﻮﺩ ﺗﻤﺎمه ﻟﺠﺒﺎﺯﯾﻬﺎیش - ﻭﻓﺎﺩﺍﺭ ﺑﺎﺷه…. ﺑــﺎﻭﺟﻮﺩ ﺗﻤﺎﻣــــﻪ ﺧﺴﺘگی ﻫﺎﯾﺶ - ﺻﺒـﻮﺭ ﺑﺎﺷه… ﺑﺎﻭﺟﻮﺩ ﺗﻤﺎﻣﻪ ﺳﺨﺘﯽ ﻫﺎﯾﺶ - ﻋﺎﺷﻖ ﺑﺎﺷه… ﻣﺮﺩ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺤﮑﻢ ﺑﺎﺷه…. مــرد من..! از آن مــردهــايـي نيستـــ کـــه شاعر باشه... از آن مــردهــايـي نيستـــ کـــه بـــراتـــ ستــاره بچينــــه... روزی صدبار بگه دوستت دارم و آواز بخوانه ! فقطـ از آن دستـــه معدود مردايـي هستـــ کـــه... وقتـ...
25 ارديبهشت 1393

کیش-اردیبهشت ماه 93

سلام نازنین دخترم خوشگلم بالاخره فرصت کردم واومدم تا وبلاگتو بروز کنم عزیزم سفرنامه این دفعه پر از خاطره قشنگ وعکسای زیباست اخه واقعا بهمون خوش گذشت اینطور شروع میکنم که آقا به مناسبت روز زن که برابر با روز مادر و روز تولدم واز همه مهمتر اینکه 30 سالگیم بود برنامه ریزی کرد تا از اون روز بریم کیش وکنار هم باشیم تازه این اولین سفر خانوادگیمون بود که تنها رفتیم هم سفر نداشتیم وسه تایی خوش گذروندیم دوشنبه شب راهی مشهد شدیم وصبح روز بعدش ساعت 10:30 پرواز داشتیم ،عمو علی عزیز تا فرودگاه همراهیمون کرد البته ناگفته نمونه که کار بلیط و رزرو هتل هم زخمتش با عمو جون بود ممنونم عزیزم خلاصه رفتیم واولش از این...
31 ارديبهشت 1393

سومین عید نوروز ثمین عزیزم

سلام گل قشنگم عمرم جونم ثمین نازنینم امسال سال خوبی روشروع کردیم امسال مثل دوسال پیش درکنار خانواده سه نفرمون  نجواهایی از آرزوها و دعاهای قشنگ وزیبا پر شده بود وآقا هم به رسم بزرگانمون قرآن و به روی صورتش باز کرده بود وزیر لب زمزمه میکرد ومنم توررو به آغوش کشیده بودم و ته دلم خالی شده بود یه حس غریبی داره این لحظه سال تحویل عزیزکم دخترم امسال برنامه ای برا سفر نداشتیم وتو خونمون پذیرایی مهمونای هرسالمون بودیم عید دیدنی و دید بازدید دوستان وآشنایان لحظه هامون پر کرده بود و روزای قشنگمون یکی یکی میگذشت روز دوم عید رفتیم وبا المانهای نوروزی عکس گرفتیم کلی خوشحال بودیم آخه شخصیت کارتونی زمان من وآقا بود وشما هم دوست...
17 ارديبهشت 1393