ثمین ساداتثمین سادات، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 5 روز سن داره
سید محمد امینسید محمد امین، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره

ثمین عشق مامان وآقا

دخترم اسمم رو درست صداکرد

هـــــــمین که عشق باشد آن هـــــــم در حوالیه تو هر چقـــــــدر هم که پاییز باشد بــــــــــــــهاری ترین هوا سهم من است . . .!!! امروزدخترعزیزم درسن 1سال و 11 ماه و 20 روزگی درتاریخ 21دی92 ساعت 20:32  اسم مامانیش رو صدازدوبالی به مامانش دادبه وسعت آسمون . . .   امروزوقتی داشتی تاب بازی میکردی وآقا داشت تابت میداد وهمونطور ازت میپرسید اسمت چیه و.... پرسید اسم مامان چیه وتو هم گفتی : میننا وااای که چقدرذوق کردم وجیغ خوشحالی کشیدم خیلی سوپرایز شدم عروسکم  ، درسته که بالاخره یه روزاسممویادمیگرفتی ومیگفتی  اما وقتی اینقدرکوچیکی ومیتونی اسمم روبگی خیلی میچسبه ...
26 دی 1392

احساس قشنگ

مهربونم، نازنینم، بهترینم. عشقم، امیدم، جونم.   با توام ، با تو، دنیای من. میخوام از تمام لحظه های شیرین وبی نظیری که با تو دارم بنویسم و ارزش این لحظه ها رو با هیچ چیز دیگه نمیتونم برابر بدونم. میخوام تو تمام لحظه هایی که میتونیم داشته باشیم،با تو باشم. کنارت، همراهت، هم قدم و هم نفس با نفس کشیدنت. میخوام تا میتونم صدای قلب مهربونت رو بشنوم. تا میتونم نفسهات رو بشنوم و حفظ کنم. میخوام ضربان قلبتو بشمارم  و ثانیه هامو با تو تنظیم کنم. کنارم هستی با چشمای زیبا وبا نفوذت که معنای عشق بهم نشون میده با قلب کوچولوت که فراتر از این دنیا وآسمونها مهربونی داره دخترم گفتم، هزار با...
1 دی 1392

نازنین دختر ما

سلام گل نازم عشق مامان قشنگم تو این چند روز همش خونه بودیم وکمتر بیرون رفتی عزیزم آخه سه تایی سرما خورده شدیم وبی حوصله نازنینم سردرد وبی حالی ومریضیم یه طرف، تو یه طرف اینکه سرما خوردی وهمزمانم دندون در میوردی از اشتها افتاده بودی دیگه از خودم فراموش کرده بودم وهمش غصم تو بودی نازنین مامان اما خداروشکر مقاوم بودی وداری زود خوب میشی واز اون دسته  نیستی که خودت بیحال بگیری وهمش غر بزنی همون جور پر انرژی وشاد وهمش بازی گوشی تازگیاهم به قول خودت به آناز خیلی وابسته شدی وهمش میری پشت در وصداش میزنی خلاصه یا شما اون وری یا آناز خونه ماست کلی ذوق زده وخوشحالی وقتی آناز وامیر علی با هم میان خونمون همش دوست داری...
12 آذر 1392

ثمینم زود خوب میشی مامان

سلام نازنینم سلام دخترکم  قربونت برم من الهی عزیزم ،مامانی فدات بشه دلم خیلی گرفته خیلی دوست دارم فقط بشینم وگریه کنم عزیزم از پنج شنبه شب تب کردی ومریض شدی دیروز بردیمت دکتر اما چون جمعه بود متخصص نبود ومجبور شدیم بریم پیش یه دکتر عمومی اما ..... مامانی وقتی امروز صبح بخاطر دل پیچه بیدارشدی و بعدشم بالا اوردی واون چشمای معصومت ریز شده بود وبی حال بود دلم کباب شد قشنگم کاش من مریض میشدم کاش من حال نداشتم کاش...... خیلی ناراحتم دختر نازم مامانی انشاله زود خوب میشی اما وقتی میبینم چقدر ناراحتی وبی حالی نمیتونم به خودم مسلط باشم دیروز همش به این واون زنگ میزدم تا کمک بگیرم  که آقا برگشت گفت تو...
12 آذر 1392

عشق من

سلام عزیز جونم ثمینم این پست داغ داغ دارم برات مینویسم الان درست ساعت 3:34 صبح روز شنبه 30 شهریور وشما هم داری نای نای میکنی اومدی پیشم وبا اعتراض میگی نای نای ،آخه آهنگ تموم شده ومیخوای دوباره تکرار بشه تا شما نای نای کنی عروسکتم دستت گرفتی و اینور اون ور میری قربونت برم من مامان نفسم وقتی نگاه زیبات بهم می افته لبخند میزنی و ناز میریزی عزیز جونم «نگاه» مقوله شگفتی است. هر نگاه پیامی دارد از این رو در فرهنگ ما بعضی از نگاه ها معصیت است و بعضی عبادت. در روایت آمده است: «نگاه مهرآمیز فرزند به پدر و مادر، عبادت است» امشب برا خاطر اینکه رفتیم بیرون وکلی خسته شدی وساعتای 10 خوابیدی ا...
12 آذر 1392