ثمین ساداتثمین سادات، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 9 روز سن داره
سید محمد امینسید محمد امین، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره

ثمین عشق مامان وآقا

دومرحله مهم درزندگیه ثمین عسلی

سلام نازنین دخترم عزیزه مامان عزیزم ثمینم شما بالاخره در سن  2سال و4ماه و10روز بطور کامل از پوشک گرفته شدی درست روز شنبه 1393/02/26تصمیم گرفتم تا برای این مرحله آمادت کنم وصبح روز اول پوشکتو باز کردم وبردمت دستشویی اولش میترسیدی ومیگفتی نه منم اذیتت نکردم وگفتم اگه دستشویی داری بهم بگی تا بهت ادامس بدم اما بی خیال شدی بعد از خوردن صبحانه وبردمت وشیر آب باز کردم برات شعر خوندم (خودم ساختم فل بداهه)تو هم خوشت اومد وتکرار کردی وقتی دستشویی کردی ایستادی ویهو ترسیدی منم برات دست زدم وگفتم آفرین آفرین برا دخترم آدامس بیارم تو هم چهره نگرانت به لبخند تبدیل شد ودست زدی رفتم برات آدامس اوردم وگفتم اگه بیایم واینجا دستشویی کنی بهت آدام...
15 مرداد 1393

سلام به روی ماهتون

سسسسسسسسسسسسسسلام سلام به روی ماه تک تک دوستان وعزیزانی که این مدت تنهاشون گذاشتیم عزیزان از تک تکتون ممنونم بابت پیامها ونظرات زیبایی که تو این مدت غیبتمون برام گذاشتید بخاطر دلنگرانیهاتون دلتنگیتون وچشم انتظاریتون ببخشید خسته شدید و نا امید شدید معطل شدید اما اومدم با یه خبر و اتفاقاتی که کم کم فرصت بشه مینویسم دوستای گلم به علت زیاد بودن نظرات قشنگتون یه مدت طول میکشه که جواب بدم وتایید کنم پس از همین الان م ع ذ ر ت رمز مطلب قبلی هم2486 هست  میذارم برا دوستای خاموش وروشنم دوستون دارم ودلم براتون خیلی خیلی تنگ شده ...
22 تير 1393

زندگی یعنی

زندگی یعنی همین امروز همین حالا یعنی در آغوشت تا همیشه تا فردا زندگی یعنی نگاه تو کوک کردن قلبم با صدای تو دل دادن به آهنگ دل پاکت خداوندا سپاس سپاس سپاس براخاطر این همه خوشبختی برا خاطر اینکه فرشته نازنین چون ثمین بهمون دادی عزیزم  ثمینم این روزها  بهترین احساس دارم خدا منو لایق مادر بودن کرده تا از این گل  بهشتی مراقبت کنم باورم نمي شه تو همون نی نی کوچولوی مني كه انتظارت را مي كشیدم و حالا داري بغلم میکنی وتمام کارهام رو تکرار میکنی و مادرانگیهایم را بهم یادآوری میکنی و به من احساس مالكيت مي دي. زندگی یعنی: وقتی با لبهای قرمزت بوسه بارونم می کنی و مدام می گی:« دوست دالم خل...
17 خرداد 1393
1332 19 53 ادامه مطلب

گردشهای ثمین جونی با عزیزانمون

یادم هست که همه چیز از کجا شروع شد و درک کردم دیگه خودم تنها نیستم یه اتفاقی افتاد یه حس ناب که با تمام وجود لمسش کردم آنجا نقطه شروع من بود لحظه آغازم اون لحظه بود که وجودم پر شد از شور عشق و حس کردم که میتونم خیلی زیاد کسی رو دوست داشته باشم سلام نازنین دخترم عزیزه جونم چقدر حال من اینروزا کنارت خوبه این روزا اونقدر خاطرات شیرینی رو باهات تجربه کردم که فقط وفقط خدا میدونه وبس ... این مدت آخر هفته ها با دوست یا فامیل بیرون رفتیم یک هفته بادوستمون مسعود وسمانه جون ودوقلوهای نازشون رفتیم نهار بیرون برا شما که خیلی خیلی خوب شد آخه همش میرفتی کوهنوردی وشن بازی و ......
9 خرداد 1393
1384 12 21 ادامه مطلب

خرگوش شیرین زبونم

اومدی می گی: میخوام بخوابم خِلی خستم میگی مامان تو بچه بَدی چلا خَشوک (خرگوش)نمیخری،چلا منو سُو سُله (سرسره)نمیبری تاب بازی کنم میگی آقا بچه بده من در در نمیبره میره سَله کال (سره کار) مامان بریم بخوابیم برام اِصه بخوون اِصه  ثمین (قصه) داشتم برا دوستم حرف میزدم در مورد تو گفتم، اینُ بردم.... یهویی گفتی این نیستم ثمین ساداتم رفتی صندلی گذاشتی جلوی سینک ظرفشویی میگی: می خوام ظلفا لو بشوشم مامان گذا درست کده من ظلف بشوشم شب موقع خوب رفتی وآقا رو بوسیدی وگفتی: عاشیقی تم آقا هم گفت دوست دارم تو هم برگشتی گفتی : دوست دالم میدونی کاله دلِته(دوست دارم میدونی این کار دله .... این همیشه آقا...
4 خرداد 1393
1336 10 17 ادامه مطلب

این عشقه ( ساعت 3:03 ، 1393/03/03 )

سلام عزیزه مامان نمیدونم چه حسی بودکه یهویی از رو تختخواب بلند شدم واومدم پشت مانیتور دارم مینویسم نمیدونم چرا این لحظه رو خواستم ثبت کنم الان درست ساعت 3:03 روز 93/03/03 هست و تو تا این لحظه ، 2 سال و 4 ماه و 2 روزته ، من اومدم اینجا تا برات بنویسم بنویسم که چقدر دوست دارم واز وقتی کنارمی هرروزم رو ،بالبخند، شروع کردم هیچ وقت دلم نخواسته ازت دور باشم حتی برای یه لحظه یه حس اطمینان یه قوت قلب دارم که بهم آرامش میده پابه پات بچه شدم و تو بازیهای کودکانه همراهت بودم حس قشنگ کودکی رو با تو تجربه کردم هیچ وقت از بوسیدنت سیر نمیشم آغوشت که همه دنیای منه کناره تو بودن بهترین هدیه زندگیمه  و...
3 خرداد 1393
1912 13 13 ادامه مطلب