ثمین ساداتثمین سادات، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 5 روز سن داره
سید محمد امینسید محمد امین، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره

ثمین عشق مامان وآقا

متفرقه های این روزها

وای سلام خوشگل مامان سلام نازنین دخترم عزیزه جونم قشنگترین فرشته زمینی برا من نمیدونید این همه مدت مامان مینا فقط فقط تو آسمونا سیر میکرد واز بودن وداشتن این همه خوشبختی با وجود تو عزیزترینم لذت میبردم خدایا خدای من ممنونم از اینکه همیشه نگاه پرمهرت رو به خانواده ما داری وامیدوارم همه همه دوستان وعزیزانم همیشه و در همه حال خوب وخوش وخوشبخت باشن وفرشته های نازنینشون سالم وسرزنده باشن دختر عزیزم مامانی نازنینم این مدت غیبتمون که البته دلیل داشت وبرا خاطر اینکه یه مقداری برنامه زندگیمون داشت و به سمت تکنولوژی بازی میرفت ووقت طلایی با تو بودن رو هم من وهم آقا داشتیم بدون اینکه متوجه بشیم ازدست میدادیم عمداََ اینترنت از خونمون بیرون کر...
11 مهر 1393

ولادت امام رضا (ع)

فرشته مهربونم امروز ولادت امام هشتم هست که برابرمیشه با سالگرد عقد مامان وآقا البته به قمری برا ما مصادف میشد با 85/9/9 چقدر لحظات زیبایی بود هنوز میتونم کاملا حس کنم که چقدر اون روز برای من وآقا شیرین وبیاد موندنی بود  اون روز بعد از 5سال انتظار بهمون از طرف خدا هدیه داده شد خدایا شکرت میلاد امام رضا (ع) به همه دوستان وعزیزانمون مبارک   ...
16 شهريور 1393

بریم تولد اوبارک

قشنگه مامان ثمینم الهی فدای دل مهربونت بشم که با کوچکترین چیزکلی خوشحالی میشی و.... عزیزم دیروز بعداز ظهر فرحنازو امیر علی (بچه های همسایه) تولد دعوت بودن ووقتی فرحناز اومد تا یه گلسر ازت بگیره برگشت بهت گفت :ثمین میای بریم تولد ،دیگه شما هوایی شدی منم چیزی نگفتم نخواستم حساس بشی داشتم بکارام میرسیدیم که دیدم اومدی و یه شلوار کوتاه که برا ده ماهگیت بوده ویه بلوز توخونه پوشیدی وصورت شسته شده وموهای بهم ریخته ومیگی مامان خواهش میکنم تو لو خدا ادازه میدی برم تولد اوبارک با فلحناز وای خدایا دلم برات کباب شد از طرفی دوست نداشتم بزنم تو ذوقت و از طرف دیگه هم نمیتونستم این اجازه روبهت بدم اتفاقا خانم همسایه هم یا به قول شما خانم سُستمی خ...
13 شهريور 1393

مااومدیم باماجراهای ثمین عسلی

سلام نازنین دخترم عزیزم  فرشته مهربونم قشنگترین وخوش آهنگترین طنین زندگی ما عزیزم میدونم خیلی وقته که نیومدم وخاطرات روزای قشنگتو ننوشتم راستش نمیدونم از کجا شروع کنم بذار اینطور بنوسم 25 اردیبهشت 93 تودلم افتاد که داره یه اتفاقی می افته یه اتفاق بزرگ تا 4خرداد با خودم کلنجار رفتم بعدش با بی بی چک متوجه شدم بله اما باورم نشد 8خرداد رفتم وجواب آزمایش خون گرفتم همان روز آزمایشگاه همه‌چیز عوض شد منی که می‌تونستم بعد از گرفتن جواب منفی تست مثل همیشه از پله‌ها پایین برم، بعد از شنیدن جواب مثبت آدم دیگه ای شدم ؛ آدمی که ناخواسته قدم‌هاشو آهسته‌تر بر داشت،آره دل تو دلم نبود ویهویی اشکام ریخت نمیدونم چرا...
9 شهريور 1393

روزت مبارک دخترم

دخترداشتن قشنگه دختر داشتن یعنی رنگ زندگیت صورتی و بنفش دخترداشتن یعنی کمدی پرازلباسهای خوشرنگ دخترداشتن یعنی اتاقی پرازعروسکهای ریزودرشت دخترداشتن یعنی پچ پچ های شبانه مادرودختری کناریک تخت صورتی دخترداشتن یعنی یک کشو پر ازگل سرهای رنگی رنگی دخترداشتن یعنی لاکهای رنگ ووارنگ خنده های ازته دل - موهای بلند -دامن های زیبا و....... دخترداشتن یعنی عشق ...
6 شهريور 1393

عاشقانه

من دختری را می شناسم که تمام دو راهی های مرا ترمز میزند و آینه اش راتنظیم میکند درست روی لبخند من سبز که میشود تمام قرمز ها را رد میکند اما هنوز باور ندارد من از انچه در آینه میبیند به او نزدیکترم ...
30 مرداد 1393

عاشقانه

زندگی از من نشات میگیره از اولین لحظه ای که دیده برجهان میگشایی کنارت هستم وجودم رابه تو میبخشم دستانت را میگیرم تا نرم ونرمک قدم درراههای دشوار زندگی بگذاری رنگ محبت میزنم به تار وپود زندگیت طعم عشق رابرایت زنده میکنم خستگی هایت رابه بوسه ای خریدارم و نگرانی هایت رادرآغوش میگیرم قصه هایت رامیشنوم تا غصه هایت راپشت لبخندی پنهان کنم من آنم که بودنت رامعنا میبخشه من مادر بخشاینده ات خواهر دلسوزت همسر عاشق پیشه ات دختر مهربانت دوست وهمراهت من یک زن هستم 30ماهگیت مبارک فرشته مهربونم ...
16 مرداد 1393

مامانم

گاهی وقتا اونقدر دلت برا یکی تنگ میشه که فقط دوست داری کنارت باشه برا یه لحظه تنها یه لحظه کوتاه مامان امشب با تمام وجودحست کردم اشک ریختم ویه آه از ته دلم کنده شد امشب با تمام وجود حس کردم بدون تو تنهام خیلی تنهام هیچ کس هیچکس نمیتونه جای خالیتو پر کنه هیچکس نمیتونه درکم کنه مامان آه مامان کجایی خداااااااااااااااااااااااااااا خدااااااااااااااااااااااااااا ناشکری نمیکنم میفهمم که چرا نباید میبود میفهمم که این حکمتت بود اما حال خودمو نمیفهمم جواب دلمونمیدونم خدا چی بهش بگم هر کاری میکنم آروم نمیشم دلم بد جوری گرفته میدونم تو این شرایطی که دارم حالا که یه نبض دیگه داره توی وجودم میتپه نباید اشک بریزم و...
15 مرداد 1393