ثمین ساداتثمین سادات، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 6 روز سن داره
سید محمد امینسید محمد امین، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 9 روز سن داره

ثمین عشق مامان وآقا

تولد آقاویک سوپرایز بزرگ

سلام عزیزم امروز تولد همسرعزیزمه وآقای دوست داشتنی شما ثمین جون امروز واسه آقات تولد گرفتیم البته سوپرایز بود آقات فکرمیکرد خاله میترا میخواد واسه عموعلی خونه ماتولدبگیره وسوپرایزش کنه واین همه تدارکات واسه اونه اما امان ازدل غافل که خبرنداره تولدخودشه مامانی ازسه روزقبل برنامه ریزی کردم ودوستان آقاروواسه امشب دعوت کردم وبه همه سپردم که آقاخبرنداره و بالاخره باکلی قایم موشک بازی کیک سفارش دادم کادوخریدم و.....   ساعت 8:30شب همه مهمونا اومدن وعمومیثم که مسول سرگرم کردن آقابود آخرازهمه باآقااومدوقتی واردشدن بادیدن مهمونا که دست میزدن ومیگفتن تولدت مبارک کلی شوکه شد    خلاصه امشب خیلی خوش گذشت ،...
24 بهمن 1391

ثمین وخرابکاری ها

عشق مامان جون مامان عمرمامان نفس مامان قلب مامان وووووووووووو سلام قشنگم امروزتصمیم گرفتم یکم ازخرابکاری هایی که تواین مدت انجام دادی برات بنویسم البته شما دخترخوبی بودی وهستی وزیادمامان اذیت نکردی عزیزم، فقط چندتاازکلیدهای لب تاپ ودراوردی،چندتا موس کامپیوتر خراب کردی،قوری شکستی ،استکان وکاسه شکوندیدیگه تاجایی که دلت بخوادفرشا ومبلای مامانی روکثیف کردی یک بارم که من وخاله میترا داشتیم حرف میزدیم وهواسمون یک لحظه پرت شدبعدشمارودرحال ریختن لوازم آرایش مامان ورژگونه مالیدن دیدیم کلی لباس وفرش وسروصورتت روپرکرده بودی وقتی هم مارودیدی دستاتوگذاشتی روصورتت یعنی خجالت کشیدی خلاصه اینکه تمام لحظه های زندگیت وکارات برام ...
24 بهمن 1391

تجربه دوقولو داشتن

سلام ثمینم عزیزم امروز میخوام ازشیطون بازی وشلوغ کاری شما دخترکوچولوی ناز واست بگم که وقتی چشمت به پسر خاله بسیار بسیارشیطونت افتاد شماهم کم لطفی نکردی وحسابی مامان خسته کردین مامان جان امروزخاله مهری چون جلسه داشت محمدمهردادکه فقط هفده روز از شمابزرگتره اورد خونه ما ،چشمت روزبدنبینه اونقدر فضولی کردین که دیگه هلاک شدم نمیدونم این همه انرژیو ازکجا میارین نازنینای من این یکی رومیگرفتم اون یکی گم میشدوبایداززیرمبل وروی میزتلویزیون وآشپزخونه سرکابینت هاو......... پیداتون میکردم خلاصه حسابی شیطون شده بودی اونقدرکه مامان دیگه بیخیال ریخت وپاش کردن شماشدوتمام کابینت هاروباکمال آرامش بهم ریختین ومامان فقط نظاره گر ومراقب بودکه خد...
24 بهمن 1391

تماشا کردن برف زمستانی

 قربون دختر نازم بشم که اینقدرماهی فدات شم امروز یه برف حسابی اومده بود وشما بادیدن خیابونا ازقاب پنجره داشتی کیف میکردی عزیزم نمیشه گفت این اولین برف زندگیته چون روزتولدت حسابی برف اومد امامیتونم اینطوری بگم که اولین تماشای ارادی ازطرف خودته عمر مامان ایشاله بزرگترکه بشی باهم میریم برف بازی میکنیم ،آدم برفی درست میکنیم ،الان یادم اومد وقتی توشکمم بودی آخرشم بود همینطور یه برف حسابی اومده بود رفتم توحیاط آقاجونشون ویه آدم برفی خوشگل درست کردم اون اولین آدم برفی بود که باهم درست کردیم عزیزم ،بعد که آقااومد کلی دعوای الکی کرد که چرا هوای سرد رفتی بیرون ،اگه سرمابخوری چی؟ اگه سر می خوردی وووووووووو اماخیلی باحال بود ،...
23 بهمن 1391

ثمین وعمومیثم دوست آقا

سلام نفسم عزیزم امروزبعدازظهرآقازنگ زدوگفت شب باعمومیثم میان خونه،آخه عمودلش واسه شما تنگ شده ومیخوادبیاد دیدن عشقش ثمین جون عمو خیلی شمارودوست داره وامشب حسابی باشمابازی کردوشماهم کم نذاشتی ازشیطونی و شلوغ بازی اونقدرکه حسابی خسته شدی خلاصه امشب تادیروقت به هوای عموبیداربودی ووقتی عموجون میخواست بره رفته بودی بغلش ومحکم بهش چسبیده بودی ونمیومدی بغل ما بالاخره باکلی شکلک وعروسک گول خوردی وعمومیثم رفت امشب شب خوبی واست بود ویک دل سیر بازی کردی عزیزم اینم چندتا ازعکسای امشب ادامه مطلب یادت نره ...
23 بهمن 1391

الهی همیشه بهاری زندگی کنی عزیزم

دخترکم عزیزم دیگه داره فصل بهار هم تموم میشه تواین فصل ،بهاری زندگی کردی شاد وخوشحال ،مثل بهار که باخودش طراوت وسرزندگی میاره وهمه جاروپراز شوروشوق و طراوت میکنه همه زندگی من وآقا رو باعطرت ووجود نازت با طنین دلنشین صدات که توی وجودمون غوغای شادی به پا میکنه پرکردی عزیزم نفسم دووووووووووووووووست داریم   اینم عکس ازدیدن شما به اولین باران بهاری زندگیت عزیزم آخرین روز بهار [این لباس خودم واست درست کردم] ثمین درحال تی وی نگاه کردن[قربونت بشم،چی نگاه میکنی عزیزم] لباس قشنگه من   خوشحالیم چون میخواییم بریم سرمزارمامانی تاب بازی که توعاشقشی همیشه همینطوری میخوابی عزی...
22 بهمن 1391

چهارماه شدن عزیزجونم

خانم خانما حالا دیگه چهار ماه شدی وکلی کاراوصداهای جدید انجام میدی زبون درازی میکنی باکنجکاوی به همه جا توجه داری اینم یه عکس قشنگ توباغ باباحاجی بقیه عکسارو حتما ببینیییییییییییید   ...
22 بهمن 1391

روز مادر

سلام نفس مامان امسال اولین سالی هست که من روز مادرروتجربه میکنم چقدرلذت داره مادرشدن وبدونی چشمایی که بهت خیره شدن وبهت نگاه میکنن دارن بهت میگن مامان روزت مبارک امروز باهم دیگه سه تایی رفتیم پیش مامانی نابهش این روزتبریک بگیم ،ثمینم هرسال روزمادر احساس خفگی بهم دست میده کاش مامانم بودکاش........ سرم را نه ظلم می تواند خم کند، نه مرگ، نه ترس، سرم فقط برای بوسیدن دست های تو خم می شود مادرم. . . • دست پر مهر مادر تنها دستی است که اگر کوتاه از دنیا هم باشد، از تمام دستها بلندتر است . . .   • مادر تنها کسی است که میتوان “ دوستت دارم ”هایش را باور کرد ، حتی اگر نگوید. . . مادر یعن...
22 بهمن 1391

اولین مروارید زیبا

ثمینم اولین دندونت دراومد هوراااااااااااااااااااااااااااااااااا پنج شنبه شب خونه آقاجون بودیم بهت آب میدادم که احساس کردم یه چیزی به لیوان میخوره اصلا فکرش نمیکردم دندون باشه آخه هیچ واکنشی نداشتی نه تب،نه غرغرو...... خداروشکراصلا اذیت نشدی باوجودی که میگن هرچی دیرتردندون دربیاد سخت تره                1391/08/25 پنج شنبه ...
22 بهمن 1391